اصول یک استراتژی خوب برای معامله دربورس
تبدیلشدن به یک معامله گر موفق هدف همه سرمایه گذاران در بازار سرمایه است. این که پول شما از طریق سرمایهگذاریهایی که انجام میدهید موجب کسب درآمد شود، بسیار جذاب است؛ اما بازار بورس مانند هر نوع سرمایه گذاری دیگر همانطور که از ظرفیت رشد و کسب سود برخوردار است، در آن احتمال شکست نیز وجود دارد و میتواند ضررهای سنگینی را در پی داشته باشد. راهکارهای مختلفی برای کنترل ریسک و ضرر و همچنین افزایش سودآوری در بازار بورس وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان به داشتن استراتژی برای معامله اشاره کرد. معامله گران همواره درک استراتژی در سرمایهگذاری با هدف کسب موفقیت وارد بازار می شوند و سودای ثروت در سر دارند و برای آن برنامه ریزی می کنند ولی نکته مهم آن است که درصد کمی از افراد روی برنامه خود کار کرده اند و به آن پایبند هستند و در پی شکست به دنبال استراتژی جدید دیگری می درک استراتژی در سرمایهگذاری روند در حالیکه این اشتباه محض است . این مسئله ما را از موفقیت دور می سازد چراکه آگاهی با یک روش جدید و فوت و فن آن نیازمند صرف زمان و پول است که باعث اتلاف منابع مالی و زمانی می شود.
استراتژی معاملاتی چیست:
استراتژی معاملاتی یک سیستم معاملاتی است که به شما میگوید چه سهمی بخرید، در چه قیمتی بخرید، در چه زمانی بخرید، و نهایتا در چه قیمت و زمانی سهم را بفروشید. در واقع استراتژی معاملاتی یک برنامهی از پیش تعیین شده است که تمامی جزئیات معاملات یک معاملهگر را مشخص میکند و معاملهگر فقط وظیفه کلیک کردن و گذاشتن سفارشات خرید و فروش را بر عهده دارد. داشتن یک استراتژی معاملاتی در بورس مهمترین عامل در موفقیت و یا عدم موفقیت افراد است.
عوامل شکست در بازار های مالی:
- نداشتن مدیریت سرمایه مناسب.
- قوانین بازارهای مالی را نشناسیم.
- قوانین بازارهای مالی را نپذیریم.
- به قوانین درک استراتژی در سرمایهگذاری بازارهای مالی عمل نکنیم.
لزوم داشتن استراتژی معاملاتی در بورس:
90 درصد افرادی که به بازار بورس وارد میشوند، بعد از دو سال با ضرر از این بازار خارج میشوند! این آمار عجیب اگرچه تکان دهنده است اما متاسفانه واقعیت دارند. 10 درصد دیگر افرادی هستند که به این درک رسیدهاند که باید برای معاملات خود برنامه داشته باشند. این افراد با انتخاب یک استراتژی معاملاتی مناسب و پایبندی به آن، توانستهاند به سود مستمر در بورس برسند. استراتژی معاملاتی عواطف انسانی را از معاملات ما حذف میکند. عواطفی مثل ترس و طمع که بزرگترین موانع احساسی در تصمیمهای منطقی در حین معامله هستند، با داشتن یک سیستم معاملاتی از پیش تعیین شده دیگر جایگاهی در معاملات ما نخواهند داشت. بزرگترین تریدرهای دنیا بر این باور هستند که روانشناسی معامله مهمتر از روشها و تکنیکهای تحلیلی است.مراحل داشتن یک استراتژیک موفق به صورت زیر می توان بیان کرد:
شناخت از ریسک پذیری خود:
تفاوت میان سرمایه گذاران موفق با سایرین علاوه بر آموزش سرمایه گذاری در بورس و استفاده از تحلیل و … خارج از فضای بازار دقیقاً در ذهن سرمایه گذار است. برای موفقیت در معاملهگری در هر بازاری باید بتوان عواطف و احساسات (ترس، طمع، غرور، خشم و…) خود را شناخت. عقایدی که بر نحوه معاملات ما تأثیر میگذارند را شناسایی کرد و با اصلاح آن، یک چارچوب ذهنی حرفهای ساخت. بهکارگیری عوامل روانشناختی میتواند کمک مؤثری در اتخاذ نوع استراتژی معاملاتی داشته باشد.
انتخاب بر اساس زمان:
یکی از مراحل تدوین استراتژی معاملاتی، انتخاب بازه زمانی مناسب است. بازه زمانی موردنظر سرمایه گذار برای سرمایه گذاری، منجر به ایجاد انواع مختلفی از سبکهای معاملاتی میگردد. برخی از سرمایه گذاران ترجیح میدهند در بازههای زمانی کوتاهمدت، برخی بازه زمانی میانمدت و برخی در بازه زمانی بلندمدت فعالیت کنند؛ بنابراین میبایست سرمایه گذاران با تسلط بر عواطف و احساسات خود، به اتخاذ سبک معاملاتی خاص بپردازند. بهعنوانمثال اگر معامله در بازار بورس بهعنوان شغل دوم یک فرد است، قطعاً نمیتواند چارت را دائم بررسی کند. در این صورت بهتر است استراتژی خود را در بازه های زمانی بزرگتر تعیین نماید. ازآنجاییکه یک استراتژی در دو بازه زمانی نتایج متفاوتی خواهد داشت، اهمیت بازه زمانی و انتخاب سبک معاملاتی برای سرمایهگذاران مشخصتر میشود.
توانایی یافتن شاخص های مناسب جهت شناسایی یک روند:
توانایی تشخیص معیارهای شروع یک روند نزولی یا صعودی معمولاً دشوار است و سرمایه گذاران تنها با بهکارگیری ابزاری نظیر تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال قادر به انجام آن هستند. لذا با کسب مهارت در این زمینه میتوان تشکیل و شروع روند در بازار را تشخیص داد. بهعنوانمثال در تحلیل تکنیکال؛ برای شروع روند صعودی، سقف ها بالاتر و کف ها بالاتر و در روند نزولی سقف ها پایینتر و کف ها پایینتر میشود. بهطورکلی دیدگاه سرمایه گذاران مبنی بر اینکه یک روند غالب در بازار وجود دارد، موجب ایجاد نظم در معاملات شده و همین امر منجر به شکلگیری معاملات موفقتری در بازار میگردد. مشخص بودن حداقل دو نکته روند کلی بازار و صعودی و نزولی بودن آن.
نقطه ورود و خروج در یه سهم:
تعیین نقطه ورود و خروج مناسب از سهم (زمان مناسب خرید و فروش سهم) در سودآوری معاملات بسیار مؤثر است. برای تعیین قیمت خرید و فروش یک سهم، داشتن برنامه یا استراتژی معاملاتی ضروری است. هرچقدر هم که یک سهم ارزنده باشد، ورود و خروج از سهم میبایست بر اساس استراتژی معاملاتی تعیین شود، قیمت مناسب آن بررسی شده و سپس برای ورود یا خروج آن تصمیم گرفت. بهعنوانمثال یک تحلیلگر تکنیکالی را در نظر بگیرید که بر اساس حرکت قیمت سهم در یک کانال صعودی اقدام به خرید و فروش میکند. این تحلیلگر زمانی که قیمت سهم به کف کانال یا همان سطح حمایتی سهم برخورد کند، سهم را میخرد.
به نظر میرسد تعیین یک نقطه مناسب برای خرید سهم نباید صرفاً با تحلیل تکنیکال صورت بگیرد و در کنار آن میبایست روند حرکتی سهم و رفتار خریداران و فروشندگان نیز در نظر گرفته شود تا تأییدی برای خرید صحیح سهم باشد. همچنین برای تعیین قیمت فروش هم میتوان از مقاومتهای استاتیک و داینامیک در بازار استفاده کرد؛ یعنی هنگام رویارویی با یک مقاومت، شرایط عرضه سهم توسط فروشندگان بررسی شود تا بتوان تصمیم درست اتخاذ نمود. عدهای از سرمایهگذاران هم برای کسب حداکثر سود و از طرفی کاهش میزان ریسک، از فروش پلهای و عدهای هم از تکنیک تریل کردن استفاده میکنند.
شناسایی حد سود و ضرر:
این مرحله وابسته به مرحله نقطه ورود و خروج از سهم است. حد سود به محدودهای از قیمت گفته میشود که سرمایهگذار بر اساس تحلیلی که بر روی سهم انجام میدهد، آن محدوده را برای ذخیره سود و خروج از سهم مناسب پیشبینی میکند. چنانچه قیمت سهم برخلاف تحلیل و پیشبینیهای معاملهگر محقق شده و قیمت کاهش پیدا کند. محدوده قیمتی را که معامله گر برای خروج از سهم پیشبینی کرده را حد ضرر میگویند. با تعیین میزان ریسک سرمایه گذاری، سرمایه گذار باید با رسیدن به حد ضرر یا حد سود تصمیم درستی گرفته و این موضوع را از قبل بهصورت مکتوب تعیین کرده باشد.
مطلب پیشنهادی: حد ضرر در بورس
تعهد به استراتژی معاملاتی:
پس از طراحی یا انتخاب استراتژی معاملاتی، اعتماد و اعتقاد به آن نکته حائز اهمیتی است. اجتناب از اخبار و شایعات از اهمیت بسزایی برخوردار بوده و همواره باید به یاد داشت که سرمایهگذاری که سیستم معاملاتی پیچیدهتری دارد موفق نمیشود بلکه کسی موفق خواهد بود که به استراتژی معاملاتی خود پایبندتر باشد. توجه کنید که استراتژی شما دارای چارچوب، قوانین و منطق مشخصی بوده و احساسات هیچ جایگاهی در استراتژی ندارد؛ بنابراین کاملاً گوش به فرمان استراتژی خود باشید.
استراتژی DCA در بازار ارزهای دیجیتال
تاکنون مقالات زیادی را در رابطه با شناخت بازار و پارامترهای تعیین کننده در حوزه ارز دیجیتال ارائه دادهایم. از بهرهوری در مورد نمودارها و الگوها، همچنین از برنامههای آینده این حوزه گفتهایم. واقعیت این است که علاوه بر شناخت موارد مذکور، در هر بازاری، روش سرمایه گذاری در رمز ارزها هم مهم است. در این مقاله تیم توکن باز قصد دارد به بررسی استراتژی DCA یا همان متوسط هزینه دلاری بپردازد که روشی کارآمد و منظم برای سرمایه گذاری اصولی می باشد. پس با ما همراه باشید.
مفاهیم کلی:
استراتژی DCA چیست؟
در تعریف استراتژی DCA یا متوسط هزینههای دلاری می توان اینگونه گفت که در واقع یکی از روش های امن تر سرمایه گذاری در بین دیگر روش ها می باشد. استراتژی ای است که برای سرمایه گذاری آن، کاربر متعهد میشود با چشم پوشی از قیمت یک اندوخته در طول زمان و روند صعودی یا نزولی اش، با توجه به یک زمانبندی مرتب و منظم، مبلغ ریالی (یا دلاری) مختص به آن را سرمایه گذاری کند تا در نهایت و با پایان زمان بندی خود به هدف تعیین شده اش برسد.
کاربرد DCA در بازار رمز ارزها
برای درک و فهم بهتر، کاربرد DCA را با مثال توضیح خواهیم داد:
تصور کنید برای یک سرمایه گذاری 12 هزار دلاری در پادشاه رمز ارزها یا همان BTC در طی مدت یک سال، میبایست هر ماه هزار دلار در این رمز ارز سرمایه گذاری کنید. باید بدانیم و واقف باشیم که مقدار و اندازه سرمایه گذاری هر ماه، بی اهمیت به روند حرکت قیمت بیت کوین در طول سال خواهد بود و این امر تغییر نخواهد کرد.
اما باید دانست که میزان ارز یا سهام متعلق به پایان این چرخه، تنها وابسته به عملکرد قیمت اندوخته یا دارایی خواهد بود. اگر قیمتها از نقطه قیمت اولیه دچار افت شوند، ارزهای بیشتری انباشته خواهند شد. این در صورتی است که در بالا رفتن روند و یا افزایش قیمت، ارز کمتری خریداری خواهد شد.
اگر از لحاظ تئوری، قصد بر ارزیابی و بررسی داشته باشیم، میانگین هزینه دلار به سرمایه گذاران این مجوز را خواهد داد تا با پرداخت میانگین هزینه کلی برای هر ارز، بازده را به حد و میزان تعادل برساند. بنابراین سرمایه گذاران متحمل فشارهای حاصله برای معین کردن زمان ورود به بازار نخواهند داشت.
تأثیر DCA در کاهش ریسک
همانطور که میدانیم استراتژی DCA یا متوسط هزینههای دلاری، تأثیرات نسبتاً مفیدی در کاهش ریسک دارد که عبارتاند از:
- حذف و از بین بردن استرس کاربران و کوشش و تلاش برای زمان بندی مطلوب در بازار رمز ارزها
- پایین آوردن خطر و ریسک سرمایه گذاری، زیرا در این استراتژی کاربر و یا سرمایه گذار تمامی وجوه خود را به طور همزمان در یک رمز ارز تمرکز و سرمایه گذاری نمیکند.
- بهره جویی از این استراتژی برای افراد تازه کار و مبتدی در بررسی و ارزیابی بازار میتواند ریسک سرمایه گذاری را کاهش دهد.
نکته: باید بدانیم که استراتژی DCA یا متوسط هزینههای دلاری خطرات و زیانهای سرمایهگذاری را دفع نمیکند بلکه صرفاً ریسک حاصله از آن را کاهش خواهد داد که محتملاً بازدهی خالص کمتری را در بر دارد.
DCA و ایده مطلوب آن در بازار ارزهای دیجیتال
آنچه در این استراتژی محرز میباشد و لازم است بدانیم، آن است که برعکس بازارهای سنتی بورس و اوراق بهادار، دنیای رمز ارزها پدیدهای نسبتاً نوین محسوب میشوند که قادرند نوسانهای سخت و شدیدی را در طول روند خود تجربه کنند. حتی برخی کارشناسان اکثر اوقات از پیش بینی و آینده نگری روند قیمت ارزهای رمز نگاری شده دوری میجویند.
اما میتوان اینگونه بیان کرد که استراتژی DCA قادر است مقدار بسیار چشم گیری از ریسک و خطرات مرتبط به بازار کریپتوکارنسی که تا حدودی بازارهای غیر قابل پیش بینی تلقی میشوند را کاهش دهد.
همچنین لازم است بدانیم که DCA زمان ریزش بازار ارزهای دیجیتال زیانها و ضررهای احتمالی را تا حد امکان محدود خواهد کرد. اما باید بدانیم که در هنگام پیشرفت این بازارها مانع و حائل بازده نیز خواهند شد. اما از آنجا که تعداد کثیری از سرمایه گذاران به هنگام وارد شدن به بازارهای ناپایدار، کم کردن تضرر خود را در اولویت قرار میدهند، پس میتوان گفت DCA یک استراتژی دارای اعتبار برای سرمایه گذاری در بازار ارزهای رمزنگاری محسوب میشود.
مزایا و معایب استراتژی DCA
استراتژی DCA نیز دارای مزایا و معایبی هستند که در ذیل به طور مختصر به شرح آنها میپردازیم.
درک استراتژی در سرمایهگذاری
4 مؤلفه کلیدی در استراتژی شرکتی
استراتژی شرکتی چیست؟
استراتژی شرکتی سطحی از استراتژی است که به کل سازمان مربوط میشود، جایی که تصمیمات با توجه به رشد و جهتگیری کلی یک شرکت گرفته میشود.
استراتژیهای شرکتی مسلماً ضروریترین و گستردهترین سطح استراتژی در یک استراتژی سازمانی هستند.
اجزای استراتژی شرکت عبارتند از:
• چشمانداز
• تنظیم هدف
• تخصیص منابع
• مبادلات استراتژیک (اولویتبندی)
چشمانداز شامل تعیین جهت سطح بالای سازمان است – یعنی چشمانداز، مأموریت و ارزشهای بالقوه شرکت.
تنظیم هدف شامل توسعه جنبههای چشمانداز ایجادشده و تبدیل آنها به یک سری از اهداف سطح بالا (گاهی اوقات هنوز نسبتاً انتزاعی) برای شرکت است که معمولاً ۳ تا ۵ سال طول میکشد.
تخصیص منابع به تصمیماتی اطلاق میشود که به کارآمدترین تخصیص منابع انسانی و سرمایه در چارچوب اهداف و مقاصد بیان شده مربوط میشود.
مبادلات استراتژیک هسته اصلی برنامهریزی استراتژیک شرکت است. همیشه نمیتوان از همه فرصتهای ممکن استفاده کرد.
علاوه بر این، تصمیمات تجاری تقریباً همیشه مستلزم درجهای از ریسک است. تصمیمات در سطح شرکت باید این عوامل را برای رسیدن به ترکیب استراتژیک بهینه در نظر بگیرند.
استراتژیهای سطح شرکتی، تجاری و عملکردی
یک استراتژی سازمانی کامل به سه سطح مجزا تقسیم میشود.
آنها بر اساس دغدغهها و اهداف سه عنصر سازمانی سلسله مراتبی تفکیک میشوند. این جایی است که آنها نام خود را نیز میبرند:
• استراتژی سطح شرکت
• استراتژی سطح کسبوکار
• استراتژی سطح عملکردی
استراتژی سطح شرکت به بالاترین سطح برنامهریزی استراتژیک شرکت اشاره دارد.
در این مقاله، ما عمیقتر به آن میپردازیم، اما درک سایر سطوح استراتژیک و نحوه ارتباط آنها نیز مفید است.
استراتژی سطح کسبوکار، سطح استراتژیکی است که اهداف استراتژیک انتزاعی استراتژی شرکت را با نیازها و ظرفیتهای سطح واحد تجاری واسطه میکند.
این یک هدف استراتژیک در سطح شرکت است و آن را به یک هدف استراتژیک عملی بر اساس دانش و تجربه در سطح کسبوکار تبدیل میکند.
استراتژی سطح عملکردی جزئیترین سطح استراتژی است – حوزه تصمیمات عملی و نگرانیهایی که کمتر در سطوح استراتژیک تجاری یا شرکتی مرتبط هستند.
در سطح عملکردی، استراتژیها و اهداف از سطح کسبوکار و شرکت به نتایج معنیدار و کاربردی تبدیل میشوند که درنهایت نتایج را برای یک کسبوکار تعیین میکنند.
بهعنوانمثال، سطح عملکرد یک شرکت مخابراتی ممکن است یک منطقه یا حتی یک فروشگاه باشد.
در این سطح از برنامهریزی استراتژیک، اهداف استراتژیک کلی به اقدامات استراتژیک مشخص کاهش مییابد.
استراتژی سطح شرکت در مقابل استراتژی سطح کسبوکار
هر شرکتی بدون توجه به اندازه آن، یک استراتژی در سطح شرکتی دارد. این برای سطح استراتژی کسبوکار درست نیست.
فقط سازمانهایی که به اندازه کافی بزرگ هستند که واحدهای تجاری متعددی داشته باشند باید به یک برنامه استراتژیک تجاری توجه کنند.
این به این معنا نیست که برای سازمانهای دیگر سودی ندارد، بلکه فقط با سطح استراتژی عملکردی ادغام میشود.
استراتژی کسبوکار اولین تلاش پایه برای برنامه استراتژیک شرکت است.
اولین دوز واقعیت را وارد میکند و استراتژی شرکت را از چارچوب ظرفیت و نیازهای واحدهای تجاری به چالش میکشد.
حرکت از برنامهریزی شرکتی به برنامهریزی تجاری، برداشتن گامی از سطح انتزاعی به سمت واقعیت ملموس است.
نحوه ارتباط سه سطح استراتژی با یکدیگر
جریان اطلاعات در سه سطح استراتژی یکطرفه نیست.
درحالیکه یک نظم سلسله مراتبی وجود دارد، هر سطح از تصمیمگیری شامل نفوذ دوطرفه است.
بهعنوانمثال، یک تجارت تولیدی را در نظر بگیرید. یک استراتژی شرکتی لزوماً تحت تأثیر نگرانیهای استراتژیک عملکردی مانند تحقیق و توسعه و بازاریابی خواهد بود.
که بهنوبه خود تحت تأثیر قابلیتهای تولیدی اقشار عملکردی مانند سرمایه و پرسنل قرار خواهد گرفت.
درک نحوه ارتباط سه سطح استراتژی به شما کمک میکند تا یک برنامه استراتژیک محکم بسازید.
مزایای استراتژی سطح شرکت چیست؟
مزایای یک استراتژی سازمانی بهخوبی تعریف شده برای یک سازمان با افزایش مقیاس سازمان افزایش مییابد.
این امکان برای کسبوکارهای کوچک یا حتی متوسط وجود دارد که بدون صرف زمان برای توسعه استراتژی شرکتی، به موفقیت برسند.
بااینحال، با افزایش نیازهای یک سازمان، حمله به فرآیند برنامهریزی استراتژیک بهگونهای که پیچیدگی آن سازمان را منعکس کند، بهطور فزایندهای ضروری میشود.
در پایان، استراتژی شرکتی صرفنظر از مقیاس، برای هر سازمانی سودمند است.
۱. برنامهریزی استراتژیک شرکت جهت استراتژیک کسبوکار شما را ارائه میدهد
بدون تمایز بین نیازها و اهداف انتزاعی یک سازمان که در سطح استراتژیک سازمانی مشهود است و شایستگیها و منابع اصلی که واحدهای تجاری و عملکردی میتوانند برای تحقق این اهداف از آنها استفاده کنند، توسعه و رشد یک کسبوکار دشوار است.
۲. استراتژی شرکت به شما امکان میدهد تا خود را با آن سازگار کنید
درک سازمان شما را افزایش میدهد. در دنیای پویا، سازمانها باید با تغییراتی که اتفاق میافتند همگام باشند.
استراتژی شرکت با تعریف مستمر استراتژی شرکت و اهداف استراتژیک در رابطه با فرصتها یا تهدیدهایی که خود را نشان میدهند، به ما امکان میدهد عملکرد بهینه داشته باشیم.
۳. استراتژی شرکت تصمیمگیری را بهبود میبخشد
به کارمندان شما انگیزه میدهد. بدون استراتژیهای درک استراتژی در سرمایهگذاری مشخص در سطح شرکت، واحدهای تجاری و عملکردی، عملکردی کمتر از حد مطلوب خواهند داشت.
سطح انتزاعی تصمیمگیری که فقط در سطح شرکت امکانپذیر است به نتایج بهتر در سایر سطوح تصمیمگیری منجر میشود و به کارکنان کمک میکند تا احساس کنند که سازمان آنها جهت و هدف مشخصی دارد.
موضوع مشترک با استراتژی شرکت
مشکل رایج استراتژی و حتی بیشتر از آن برای استراتژی شرکت این است که در اتاق هیئتمدیره اتفاق افتاد است. رهبران متخصص هستند، آنها تجربههایی برای خود دارند.
بهطور طبیعی، آنها بهترین افراد برای تصمیمگیری استراتژیک و توسعه برنامهای که شرکت را در مسیر درست هدایت میکند، هستند.
این یک چرخه سالانه جلسات مخفی است که منابع را تمام میکند و درنهایت هیچکس به درک اینکه کجا، چرا یا چه کاری باید انجام دهد نزدیکتر نیست!
این در یک سند تا سال آینده باقی میماند و تلاشی برای ترکیب آن است که اغلب حتی بهروز نمیشود.
استراتژی در همه جا وجود دارد، همیشه، نه فقط سالانه – شما باید سؤالات بزرگ و جسورانه بپرسید، روندها را ارزیابی کنید، روی فناوری سرمایهگذاری کنید، و در مورد جایی که هستید در مقابل جایی که میخواهید باشید، توجه داشته باشید، نهفقط از لحاظ مالی.!».
استراتژی شرکت چگونه اجرا میشود؟
استراتژی شرکت با ماهیت پویا مشخص میشود.
در پاسخ به نیازها و محیط یک کسبوکار، استراتژی شرکت شما باید رویکردی بهینه را به این متغیرها منعکس کند.
بنابراین، تقسیم استراتژی شرکت به سه طبقهبندی بر اساس عوامل خارجی و داخلی مفید است.
استراتژیهای رشد، استراتژیهایی هستند که برای رشد یک کسبوکار به روشی خاص طراحی شدهاند.
استراتژیهای رشد ممکن است شامل ورود به بازارهای جدید، افزایش یا تنوع بخشیدن به بازارهای موجود، یا استفاده از یکپارچگی روبهجلو یا عقب برای استفاده از صرفهجویی در مقیاس باشد.
استراتژیهای ثبات برای تحکیم موقعیت فعلی سازمان طراحی شدهاند، با نگاهی به ایجاد یک محیط استراتژیک که انعطافپذیری بیشتری را برای بهکارگیری استراتژیهای رشد یا تعدیل در آینده فراهم میکند.
استراتژیهای ثبات، استراتژیهای محافظهکارانهتری هستند که بر حفظ سود، کاهش هزینهها و بررسی احتمالات استراتژیک آینده تمرکز دارند.
استراتژیهای تعدیل، پاسخی به عناصر زیانآور یا بد یک کسبوکار یا سازمان است. اینها ممکن است شامل حذف یا فروش داراییها یا خطوط تولید غیر سودآور باشد.
مدل استراتژی شرکت من چگونه باید باشد؟
مدلهای مختلفی وجود دارد که میتوانند در فرآیند برنامهریزی استراتژیک به کار روند که هرکدام دارای شایستگیهای خاص خود هستند.
برنامهریزی استراتژی شرکتی بالاترین سطح برنامهریزی استراتژیک در یک کسبوکار یا سازمان است.
درنتیجه، فرآیند برنامهریزی شرکتی پیچیدهترین سطح برنامهریزی استراتژیک است و باید تعداد زیادی از متغیرها را در نظر بگیرد.
تعریف یک مأموریت
کاهش پیچیدگی امری ضروری است. برنامهریزی شرکتی با تعریف یک چشمانداز انتزاعی یا هدف کلی بر اساس سازمان فعلی و محیطی که در آن وجود دارد شروع میشود.
این چشمانداز یک نقطه مرجع برای مأموریت شما فراهم میکند و مأموریت شما نقطه مرجعی خواهد بود که میتوان اهداف و استراتژیها را با آن سنجید.
ارزشهای شرکت خود را شرح دهید
بیانیه چشمانداز سازمان شما یک مقصد است. ارزشهای شرکت نحوه رسیدن شما به این مقصد را توصیف میکند.
ارزشهایی که شما طرح میکنید باید واضح، مختصر و بالاتر از همه واقعی باشند.
مناطقی که باید تمرکز کنید را انتخاب کنید
حوزههای تمرکز را میتوان بهعنوان ستونهایی در نظر گرفت که برنامهریزی شرکتی بر آنها مبتنی است.
ایدههای انتزاعی ارائه شده در بیانیه چشمانداز شما و ارزشهای شرکت در اینجا برای انتخاب حوزههایی که شرکت شما میتواند در آنها عمل کند تا اهداف اعلامشده خود را تحت تأثیر قرار دهد، اعمال میشود.
تعریف اهداف
هنگامیکه یک چشمانداز روشن تعریف شد و حوزههای تمرکز انتخاب شد، استراتژیستهای شرکت باید اهداف استراتژیک را ترسیم کنند.
آنها نمونه مشخصتر و واضحتری ازآنچه میخواهید به دست آورید، با موارد ضروری و اهداف مشخصشده را نشان میدهند.
توجه داشته باشید که ممکن است چندین سطح مختلف از اهداف را در سطح استراتژی شرکت خود داشته باشید.
KPI ها را بنویسید
فرآیند برنامهریزی شرکتی با تعریف KPI ها به پایان میرسد که به استراتژیستهای شرکت اجازه میدهد تا اهداف استراتژیک را بر اساس نتایج پیگیری و تنظیم کنند.
توجه: ما عمداً “پروژهها” را از مدل استراتژی شرکت خود حذف کردهایم. این به این دلیل است که پروژهها بهطورکلی نباید در یک استراتژی شرکتی وجود داشته باشند. در عوض، پروژهها در سطح تجاری یا عملکردی استراتژی شما آغاز میشوند.
برنامهریزی استراتژیک شرکتی
برنامهریزی استراتژیک شرکتی ابزارهای مفهومی ضروری موردنیاز برای موفقیت در بازارهای رقابتی را در اختیار شرکت شما قرار میدهد.
صرف زمان برای برنامهریزی یک استراتژی سازمانی خوب، بهسرعت مزایایی را به همراه خواهد داشت که قابل اندازهگیری هستند و بینشهایی را در مورد عملکرد سازمان شما بهعنوان یک کل ارائه میدهند.
فرض کنید در یک شرکت کوچک کار میکنید و میخواهید وارد یک کسبوکار جدید شوید، در چه کسبوکاری وارد میشوید؟ چگونه؟ استراتژی شرکتی شما چیست؟
استراتژی شرکتها برای رقابت در چند کسبوکار است و برای دو گروه از شرکتها اهمیت دارد. اول شرکتهایی که چند کسبوکار دارند. همچنین برای شرکتهایی که کسبوکار دارند، اما میخواهند آن را گسترش دهند و چند کسبوکار داشته باشند.
بارت فنستا، استادیار دانشکده مدیریت UCL در دوره استراتژی شرکتی بر روی تصمیمگیری تمرکز میکند، چون قرار است، ایدههای این دوره را در عمل استفاده کنید. بهطور مشخص، با تصمیمات کلیدی در استراتژی شرکتی آشنا میشوید.
۱- باید وارد چه کسبوکارهایی شوید و چگونه؟
۲- باید از چه کسبوکارهایی خارج شوید و چگونه؟
۳- چگونه میتوانید دفتر مرکزی را سازماندهی کنید تا در کسبوکارهای مختلف ارزش ایجاد کنید؟
خواهید دید که این تصمیمات پیچیده هستند. چگونه میتوانیم پیشرفت کنیم؟
بارت فنستا به شما جواب نمیدهد، بلکه ابزارها و چارچوبهایی ارائه میدهد که در کنار قدرت تصمیمگیری و تخصص شما، کمک میکند، مناسبترین جواب را برای خودتان پیدا کنید.
در بین درک استراتژی در سرمایهگذاری تصمیمات متعددی که یک شرکت باید بگیرد، تصمیمات استراتژی شرکتی، بیشترین پیامدها رادارند.
درک استراتژی در سرمایهگذاری
خط مشی ها |






تقدیر نامه ها |



گواهینامه ها |

















افتخارات |





مقالهها/گزارشها |
مديريت استراتژيك در پتروشيمي خراسان از ايده تا عمل
استفاده از فرآیند اسمز طبیعی جهت شستشوي فولینگ ممبران R.O
مدل بلوغ سازمان هاي استراتژي محور
نقش واحد هاي پژوهش و توسعه در مکانیسم دسترسی به دانش فنی و چرخه عمر تکنولوژي
استراتژي شركت
برنامه ريزي استراتژيك يك فرايند سازمان يافته جهت تعريف راهبرد و تصميم گيري با تخصيص منابع جهت پيگيري و استقرار استراتژي ميباشد. به منظور شناسايي جهت سازماني، درك جايگاه فعلي آن و راه هاي ممكن به سوي اهداف استراتژيك، ضروري است. شركت پتروشيمي خراسان با به كارگيري سيستم برنامه ريزي استراتژيك (SMS)، برنامه ريزي بلندمدت خود را بر اساس رويكرد كنترلي روش ارزيابي متوازن (BSC)، پايه ريزي مي كند.
اركان جهت ساز شركت پتروشيمي خراسان عبارتند از:
- بيانيه ماموريت
- چشم انداز
- ارزش هاي محوري
- استراتژي ها
- روش ارزيابي متوازن
بيانيه ماموريت :
شركت پتروشيمي خراسان(سهامي عام) توليد كننده آمونياك، اوره،كريستال ملامين و ازت مايع مي باشد. محصولات ما بخشي از نيازكشاورزي و صنايع بازارهای داخل و خارج کشور را تامين مي نمايد. ما با استفاده از فن آوري هاي نوين و روش های خلاق و مبتكرانه، برنامه ها و اقدامات خود را با هوشياري و درك مولفه ها و تغييرات محيط كسب و كار با هدف رشد و سود آوري و تضمين منافع ذينفعان پیش مي بريم. كيفيت محصولات، توانمندی و تعهد کارکنان از ويژگي های ممتاز اين شرکت مي باشد. رضايت مشتريان و ذينفعان، بهبود مستمر، توجه به ايمني و بهداشت و محيط زيست، کاهش مصرف انرژی و منابع، رضايت شغلي کارکنان و تعامل منطقي با رقبا و مشتریان و سازمان ها در سر لوحه فعاليت های این شرکت قرار دارد.
چشم انداز :
ارزش هاي محوري :
- صيانت از کرامت انساني
- کيفيت و بهره وری
- مشتری مداری
- ايمني و سلامت کارکنان
- صيانت از محيط زيست
- نظم و انضباط و مسئوليت پذيری
- شفافيت و پاسخ گوئي
- توانمند سازی کارکنان
- بومي سازی
استراتژي هاي :
- مديريت هزينه
- جذب و توسعه سرمايه گذاري ها
- حفظ و ارتقاء سهم بازار
- مديريت مصارف
- رشد بهره وري
- تنوع محصول
- توسعه سيستم هاي اطلاعاتي
- استمرار توليد
- تقويت ارزش مشتري
- توسعه دانايي و مديريت علمي
- سرآمدي در بهداشت، ايمني و محيط زيست
- حفظ و ارتقاء كيفيت درک استراتژی در سرمایهگذاری محصولات
- ارتقاء سرمايه انساني
روش ارزيابي متوازن :
روش ارزيابي متوازن، يك چارچوب نظام مند جهت برنامه ريزي استراتژيك از طريق سنجه ها و برنامه هاي عملياتي در چهار منظر ايجاد مي نمايد. پيش بيني ها هر سه ماه يكبار پايش و تحليل مي شوند.
- قبلی
- بعدی
نشاني: بجنورد، كيلومتر 17 جاده بجنورد شيروان صندوق پستي: 1413 کد پستی: 9458186111
تلفن: 3133-058 دور نگار: 31553900-058
دفتر تهران : ميدان ونك - خيابان ونك - پلاك 23 تلفن : 88797964-021
Copyright © 2011-2022 KHPC
استراتژی معاملاتی چیست؟ انواع استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه
برای حضور در بازارهای مالی باید برنامه داشت. طراحی یک برنامه یا استراتژی معاملاتی یکی از مهمترین اقدامات برای شروع فعالیت در بازار سرمایه است. شاید هر فردی احساس کند در ذهنش برنامهای برای کسب سود دارد اما تا زمانی که این برنامه به یک استراتژی مدون و هدفدار تبدیل نشود، شانس کسب موفقیت اندک خواهد بود. استراتژیهای معاملاتی متنوع هستند. سرمایهگذار باید با توجه به شرایط یک روش مناسب برای کسب سود انتخاب کند. برای شناخت استراتژی معاملاتی و انواع آن با ما همراه باشید.
استراتژی معاملاتی چیست؟
اگر بخواهیم استراتژی یا برنامه معاملاتی را به سادهترین شکل بیان کنیم میتوانیم از جمله «در چه زمانی چه سهمی بخریم» استفاده کنیم. استراتژی معاملاتی به ما نشان میدهد در چه زمانی باید چه اقدامی داشته باشیم. ورود و خروج از بازار، خرید و فروش سهم، تغییرات سبد دارایی، تغییر میزان نقدینگی و … از جمله اقداماتی است که در استراتژی معاملاتی مشخص میشود.
برخی از بازارهای مالی یک طرفه هستند. یعنی سرمایهگذار میتواند تنها برای زمان خرید سهم به صورت قطعی برنامهریزی کند. در نتیجه استراتژی معاملاتی چنین افرادی باید بر پایه زمان و میزان خرید شکل بگیرد و حالتهای متنوعی برای فروش سهم طراحی شود.
تحلیل تکنیکال چیست و چه نقشی در برنامه معاملاتی دارد؟
قبل از آن که بخواهید استراتژی معاملاتی خود را انتخاب کنید باید با مفاهیمی مثل تحلیل تکنیکال آشنا شوید. تجزیه و تحلیل تکنیکال سهم شامل اقداماتی میشود که بر پایه مفاهیم و فرمولهای ریاضی و آماری، آینده نمودار و قیمت دارایی یا سهام را پیشبینی میکند. در تحلیل تکنیکال به اخبار، اعتبار تیم توسعه، بحرانها و اتفاقات جهانی و … توجه نمیشود و تنها دادههای ریاضی مثل قیمت، حجم خرید و فروش، میزان عرضه و تقاضا، حرکات نمودار و … مورد بررسی قرار میگیرد. گرچه امروزه شاخصهایی مثل ترس و طمع در بازار کریپتو طراحی شدهاند که هیجانها و احساسات کاربران را مورد ارزیابی قرار میدهد اما باز هم نتیجه روی کاغذ و به وسیله فرمولها تعیین میشود.
تحلیل تکنیکال به روشهای متنوعی انجام میشود. تحلیل بر اساس معاملات روزانه، نوسانها، موقعیت بازار و اسکالپینگ (Scalping) از جمله روشهای تحلیل تکنیکال و تدوین برنامه معاملاتی است.
انواع استراتژیهای معاملاتی
استراتژیهای بسیار متنوعی برای فعالیت در بازارهای مالی طراحی شده است. علاوه بر این که خصوصیات بازارهای مالی متفاوت است، دیدگاه و نظرات کارشناسان نیز تفاوتهای زیادی دارد. از طرفی هر شخصی شرایط خاص خودش را دارد و نمیتواند از هر استراتژی یا برنامهای برای کسب سود و سرمایهگذاری استفاده کند.
استراتژی ابزار محور (اندیکاتوری)
اندیکاتورها یا شاخصها اعدادی هستند که از فرمولها و ابزارهای ریاضی حاصل میشوند. این اعداد به صورت چارت، نمودار خطی یا اشکال ریاضی ترسیم میشوند تا دیدی روشن از وضعیت بازار به سرمایهگذار بدهند.
امروزه اندیکاتورهای بسیار زیادی طراحی شده است. برای مثال در بازار کریپتو شاخصهایی مثل ترس و طمع، دامیننس، مارکت کپ و … در کنار قیمت و حجم خرید و فروش به سرمایهگذاران کمک میکنند تا بهترین تصمیمات ممکن را بگیرند.
استفاده از این استراتژی معاملاتی سادهترین راه برای ورود به بازارهای مالی است. در صورت استفاده از این استراتژی باید دقت داشت که شاخصها همیشه پیشبینی صحیحی از آینده ندارند. علاوه بر این هر شاخص در بازه زمانی خاصی محاسبه میشود. بنابراین در زمان سنجش شاخصها باید به همخوانی بازههای زمانی دقت کرد.
یکی دیگر از چالشهای مهم مربوط به استراتژی معاملاتی ابزار محور، درک صحیح هر اندیکاتور است. برای مثال افزایش مارکت کپ همیشه ناشی از افزایش تقاضا نیست و گاهی رشد قیمت موقتی و کاذب باعث افزایش ارزش بازار میشود.
استراتژی پرایس اکشن
پرایس اکشن را میتوان اساسیترین روش تحلیل تکنیکال و تعیین استراتژی معاملاتی دانست. در این روش هیچ شاخصی بررسی نمیشود و تنها نمودار قیمت مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت. البته نمودار قیمت دارای جزییات متعددی مثل قیمت باز شدن، سطح بسته شدن، بالاترین و پایینترین نرخ دوره زمانی و صعود یا سقوط قیمت در محدوده مورد نظر است.
بر خلاف روش ابزار محور که یادگیری جزییات آن در بازارهای مالی مختلف متفاوت است، با یادگیری روش پرایس اکشن میتوان در تمام بازارهای مالی سرمایهگذاری را آغاز کرد. این روش تمام تمرکزش را روی اتفاقات زمان حال قرار میدهد و سبب اخذ تصمیماتی منطقی و لحظهای میشود.
استراتژی محاسباتی
این استراتژی معاملاتی به کمک فرمولهای ریاضی طراحی شده است و نیازی به تحلیل ندارد. در حقیقت استراتژی محاسباتی یک مدل ساده شده از استراتژی بازار محور است. مارتینگل یا گرید از جمله معروفترین استراتژیهای معاملاتی است که توسط تریدرها و سرمایهگذاران زیادی مورد استفاده قرار میگیرد.
در این روش دادهها وارد فرمولهای ریاضی میشوند. نتایج فرمولها برابر با تصمیمات سرمایهگذار است. یعنی فرمولها به شما اعلام خواهند کرد که زمان مناسب برای خرید و فروش یا هر اقدام دیگری چه موقعی خواهد بود.
بهترین راهکار برای استفاده از این برنامه معاملاتی، بهرهگیری از معاملات خودکار است. لازم به ذکر است که بیدقتی در این روش ممکن است خساراتی سنگینی را ایجاد کند.
استراتژی ترکیبی
زمانی که سرمایهگذار از چندین برنامه معاملاتی به صورت همزمان استفاده کند میتوان گفت در حال اجرای استراتژی ترکیبی است. بسیاری از سرمایهگذاران و تریدرهای موفق از همین روش برای فعالیت در بازارهای مالی استفاده میکنند. در این روش تمام احتمالات و پیشبینیها بررسی خواهد شد. هر کدام از استراتژیهای ذکر شده مزیتها و معایبی دارند و در صورت استفاده همزمان از چند استراتژی، میتوان امید داشت که تاثیر معایب به حداقل برسد.
باید دقت داشت که به کار بستن استراتژی معاملاتی ترکیبی بسیار وقتگیر و چالشبرانگیز خواهد بود. بنابراین افرادی که وقت و حوصله زیادی برای تدوین استراتژی و برنامه معاملاتی دارند میتوانند درک استراتژی در سرمایهگذاری از این روش استفاده کنند.
جمعبندی
حضور در بازار بدون داشتن استراتژی معاملاتی بازی با سرنوشت داراییها است. یک برنامه معاملاتی خوب میتواند مهمترین عامل برای کسب ثروت باشد و استراتژی نامناسب یا ناقص نیز سرمایهگذار را به مرز ورشکستگی خواهد رساند. امروزه استراتژیهای متنوعی طراحی شده است اما بهتر است تا حد امکان از دو یا چند روش به صورت همزمان استفاده کرد تا درصد خطا و احتمال شکست به کمترین میزان ممکن برسد. هر چه آگاهی ما از جزییات استراتژیهای معاملاتی افزایش یابد، تصمیمات بهتری در شرایط و موقعیتهای مختلف خواهیم گرفت و هر چه تصمیمات بهتری اخذ کنیم، سود بیشتری کسب خواهیم کرد.
دیدگاه شما