استراتژی را به فانوس دریایی برای مدیریت تشبیه می کنند.
برگزاری نشست گروه برنامهریزی استراتژیک آسیا-اقیانوسیه فدراسیون جهانی هاکی روی یخ با حضور صدقی و هنرجو
پنجمین نشست گروه برنامه ریزی استراتژیک آسیا-اقیانوسیه فدراسیون جهانی هاکی روی یخ با حضور مجید هنرجو رئیس و کاوه صدقی عضو هیات رئیسه فدراسیون اسکیت ایران در ابوظبی برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری برنا و به نقل از روابط عمومی فدراسیون اسکیت، پنجمین نشست گروه برنامه ریزی استراتژیک آسیا-اقیانوسیه فدراسیون جهانی هاکی روی یخ با حضور مجید هنرجو رئیس و کاوه صدقی عضو هیات رئیسه فدراسیون اسکیت ایران در ابوظبی برگزار شد.
در این نشست برنامه پیشرفت ورزشی و استراتژی «آیس 26»، میزبانی و تعداد تیم های شرکت کننده و نحوه برگزاری مسابقات قهرمانی آسیا-اقیانوسیه در دو بخش بانوان و آقایان بحث و بررسی و مشخص شد.
توسعه بیمهگری دیجیتال با سند استراتژی بیمه تجارتنو
نیمانوراللهی اظهار داشت سند استراتژی تحول دیجیتال بیمه تجارتنو عمیق تر، خلاقانهتر و اثرگذارتر از آن چیزی است که امروز در فضای بیمهگری الکترونیک دیده میشود.
مدیرعامل و نایب رئیس هیات مدیره بیمه تجارتنو نیما نوراللهی با بیان مطلب فوق اظهار داشت اپلیکیشن بنو دستاورد منحصر به فرد شرکت بیمه تجارتنو، نمونه موفقی در فضای بیمه گری دیجیتال است که با افزوده شدن کاربردهای جدید فضای تعاملی منحصر به فردی با مشتری ایجاد کرده است.
مدیرعامل بیمه تجارتنو بیان داشت بیمهگری دیجیتال، اکوسیستمی ایجاد میکند که مشتری در آن نه تنها فضای امن و راحت را تجربه کند بلکه همه فعالیتهای خود را در آن متمرکز کند و اپلیکیشن بنو براین چنین هدفی ایجاد شده است.
نوراللهی افزود اپلیکیشن بنو با توسعه بیمه گری دیجیتال هزینههای بیمه گری را کاهش، سرعت خدمات دهی به مشتریان را افزایش و کیفیت خدمات رسانی را بهبود میبخشد.
وی اذعان داشت مسیر تحول دیجیتال بیمه تجارتنو دو سال است که تغییر پیدا کرده و ضمن اشاره به توسعه و گسترش آن در ادامه تاکید داشت بیمه تجارتنو قصد دارد توانایی حداکثری بیمه گران ایرانی را به ظهور برساند.
آموزش پیشرفته فیوچرز + سیستم معاملهگری حرفهای ارز دیجیتال آقای بیت کوین 125X
در دوره آموزش فیوچرز یاد می گیرید با تمرکز با پادشاه کریپتو گلیم خود را از آب به راحتی بیرون بکشید!
چرا آب خوردن؟! چون یک نفر قبلا تمام فوت و فنهای این بازار را با صحیح و خطا یاد گرفته و توانسته برای خودش و آیندهاش سیستمی پولسازی خلق کند که دیگر محتاج کسی نباشد.
در فیوچرز شما به 2 بال نیاز دارید: اول درک عمیق خود معاملات فیوچرز و دوم تحلیلی که بتوان با آن معاملات فیوچرز را عملی اجرا کرد. این دوره کوچک است، اما پولساز؛ میدانی چرا؟
چون نهایتا ما با یک سیستم، تاکید میکنم یک سیستم دلارهای بازار را با تمرکز جارو میکنید…
این دوره شامل 3 نوع سرمایهگذاری بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدت است؛ تا علاوه بر تریدر بودن، دیدگاه سرمایه گذار بودن را نیز به خوبی برای شما جا بیاندازد.
با آموزش پیشرفته فیوچرز + سیستم معامله گری حرفه ای ارز دیجیتال آقای بیت کوین 125X به تمام اهداف مالی خود برسید
آموزش فیوچرز
بیشتر از آن که به فکر سود کردن باشید، بیشتر باید به فکر ضرر نکردن باشید
آموزش تحلیل تکنیکال
تاریخ همیشه تکرار میشود، شاید الان زمانش نباشد، اما حتما رخ میدهد
آموزش کار با صرافی
نسبت سود و زیان را مشخص، حد سود و حد بازار سرمایه و استراتژی حضور در آن ضرر را هم گذاشتی؛ پس ببند برو
آموزش تریدینگ
یا 3 مورد قبل را به خوبی یاد میگیرید، یا به حرف ثروتمندترین مرد بابل گوش دهید
معرفی دوره آموزش پیشرفته فیوچرز + سیستم معامله گری حرفه ای ارز دیجیتال آقای بیت کوین 125X
شاید در ذهن تان هزاران سوال باشد که جوابش را ندانید، این جای تعجب و نگرانی ندارد. ما اینجا هستیم تا به شما کمک کنیم بهترین تصمیم را بگیرید. ویدیو را تا انتها مشاهده کنید:
در دوره پیشرفته فیوچرز چه چیزی آموزش داده خواهد شد؟ دوره پیشرفته فیوچرز (Futures) به همراه سیستم های معاملهگری آقای بیت کوین که شخصاً به این سیستم معاملاتی دست پیدا کرده، قرار است دنیای معاملهگری شما را دگرگون کند. دوره آموزشی فیوچرز میتواند شما را از هر نوع معامله دیگری مانند اسپات و شرکت در سیگنالها بینیاز کند. سیستم معاملهگری که در دوره فیوچرز قید شده است، روشی برای ترید میباشد که به یک سیستم تبدیل شده و نیازی نیست که هر ساعت به دنبال روند قیمت و پیدا کردن نقاط ورود و خروج باشید، این کوچکترین ویژگی سیستم معاملاتی این دوره است. بهتر است بگوییم شاید از بیکاری کلافه شوید و کسب سود در بازار فیوچرز برای شما مثل آب خوردن شود.
چرا باید در دوره پیشرفته فیوچرز (Futures) شرکت کنم؟
دوره فیوچرز متشکل از تحلیل تکنیکال حرفه ای، آموزش پیشرفته فیوچرز و آموزش پیشرفته سرمایه گذاری روی جم کوین ها قرار دارد، میتواند شما را به یک تحلیلگر حرفهای تبدیل کند که ترسی از تحلیل بازار و نادرستی تحلیل خود نداشته باشید و بهراحتی پیشبینی خود را از بازار کریپتوکارنسی روی چارت به نمایش بکشید. اصلیترین بخش آموزش یعنی آموزش پیشرفته فیوچرز شامل نکاتی است که هرگز نباید آنها را فراموش کنید. بهعنوان مثال این پرسش وجود دارد که چطور در فیوچرز بایننس لیکویید نشویم؟ یا اینکه چگونه اصلاً ضرر نکنیم؟ خب در بازار فیوچرز یا همان بازار آتی این دو مورد بسیار مهم و حائز اهمیت هستند، چون سود و ضرر در معاملاتی آتی دنیای دیگری دارد و هرچه سود بیشتری داشته باشید، ممکن است ضرر بیشتری هم در برنامه ترید خود ثبت کنید. مدیریت سرمایه و چگونگی خرید و فروش، حرف اصلی را در فیوچرز میزنند.
بایننس فارسی در آموزش پیشرفته فیوچرز تمامی چالشهایی که یک تریدر در طول مسیر به آنها برخورد خواهد داشت را برای شما بیان کرده و نحوه عبور از آن را نیز آموزش داده است تا به بهترین شکل ممکن از مسیرهای پر پیچ و خم بازار گذر کنید.
موضوع بعدی که باید در دوره فیوچرز به آن بپردازیم سرمایهگذاری است. این که چطور سرمایه خود را بهصورت بلندمدت مدیریت کنید کار نسبتاً دشواری است آن هم در بازار فیوچرز. فیوچرز تافتهای جدا بافته از سایر معاملات است و شما، هم باید تریدرهای متفاوتی نسبت به سایر معامله گران باشید تا شاهد پیشرفت خود باشید.
دوره پیشرفته فیوچرز موشکی است که شما را به آنسوی دنیای معاملات میبرد. تجربههای متفاوتی کسب خواهید کرد و به کندلهای قیمت به چشم دیگری نگاه میکنید. تصمیمگیری در کمترین زمان، تعیین اهداف مالی در بازههای مختلف، سر به سر کردن معاملات از جمله تواناییهایی است که باید به آنها دست یابید.
برای اینکه تصمیم به شرکت در دوره فیوچرز بایننس فارسی بگیرید میتوانید نظرات سایر دوستان که در انتهای همین صفحه قرار دارد را مطالعه کنید. شاید پرسش شما هم در بین این سؤالات مطرح شده باشد و پاسخ آن را دریافت کنید. همچنین اطلاعات دیگری در مورد آموزش فیوچرز قرار دارد که مطالعه آنها مثمر ثمر خواهد بود. یک ویدئو آموزشی بهعنوان نمونه از دوره آموزش فیوچرز نیز در صفحه قرار گرفته که با نوع تدریس و گفتار استاد آشنا شوید.
فراموش نکنید که این موارد تنها بخش کوچکی را در دوره به خود اختصاص دادهاند و شما باید فراتر از این مباحث بروید. برای مثال روانشناسی بازار در بسیاری از تصمیمات شما نقش دارد و باید به آن مسلط باشید که البته تجربه و مشاهده نقش اساسی در شناخت بازار و معامله گران دارد.
با دوره فیوچرز بایننس فارسی مسیر ترید را هموار کنید!
اگر با خودتان کلنجار میروید که آیا این دوره فیوچرز مناسب شماست یا نه باید سطح دانش خود را از بازار ارزهای دیجیتال بسنجید. چه مقدار با معاملات آشنا هستید؟ پیشنیاز این دوره شرکت در یک دوره ارز دیجیتال است. پس تنها معیاری که مورد اهمیت است، آشنایی با معاملات، خرید و فروش رمزارزها و… که مجوز تأیید حضور شما در این دوره خواهد بود. هدایای با ارزشی که در واقع 4 اندیکاتور هستند برای شما در نظر گرفته شده که در معاملات و تحلیلهای شما کاربرد بسیار خوبی خواهند داشت که 3 مورد از آنها مادام العمر هستند.با کمک این ابزار دیگر دلیلی برای ادامه ندادن ندارید. برای تبدیل شدن به یک معاملهگر فیوچرز حرفهای علاوه بر آشنایی و گذراندن دوره ارز دیجیتال، نیازمند شرکت در دوره آموزش پیشرفته فیوچرز هستید. البته 6 قدم اصلی دیگر نیز باید برداشته شود که تصویر آن پس از این متن قرار دارد.
در آخر باید گفت که اگر آموزش فیوچرز را اکنون آغاز نکنید، ماه بعد، سال بعد و یا حتی چند روز بعد متوجه خواهید شد که بازار کریپتوکارنسی یک طرفه نیست و باید مهارتهای بیشتری علاوه بر معاملات اسپات و… بلد باشید. اگر به دنبال این هستید که درآمدی ثابت و میلیونی در ماه داشته باشید، دوره فیوچرز به شما پیشنهاد میشود. اگر هنوز موفق به کسب درآمد از ارزهای دیجیتال نشدهاید، دوره آموزش فیوچرز بهترین راهنما برای وضعیت کنونی شما خواهد بود.
استراتژی کسب و کار
تمامی مدیران و صاحبان کسب و کار در راستای رسیدن به اهداف تجاری خود، به یک مجموعه مشخصی از برنامهها، اقدامات و … نیازمندند، تا بدین وسیله بتوانند در بازار هدف، با وجود رقبای قدرتمند، محصول یا خدمات خود را عرضه کنند. پیروزی، بقا و به درآمد رسیدن در بازارهای رقابتی خواستار طرحی است تا مدیران با استفاده از منابع موجود، تصمیمات خود را برای دستیابی به اهداف سازمان عملی کنند. این طرح به عنوان استراتژی کسب و کار شناخته می شود.
داشتن استراتژی کسب و کار برای هر شرکتی در سطوح مختلف، بسیار حیاتی است. چرا که موفقیت هر بیزینسی در گرو تاثیرپذیری از استراتژی تدوین شده آن کسب و کار است.
استراتژی کسب و کار چیست؟
یک استراتژی کسب و کار؛ خلاصه ای از اقدامات و تصمیماتی است که یک کسب و کار قصد دارد برای رسیدن به اهداف تجاری خود اتخاذ کند. در واقع ….
- یک استراتژی کسب و کار؛ مشخص می کند که سازمان برای رسیدن به اهداف خود چه کاری باید انجام دهد، تا بتواند روند تصمیم گیری برای استخدام و تخصیص منابع را هدایت کند.
- یک استراتژی کسب و کار؛ به بخش های مختلف یک سازمان کمک میکند تا هماهنگ با هم کار کنند، و اطمینان حاصل شود که تصمیمات دپارتمان از تمامی جهات، شرکت و سازمان را پشتیبانی میکند.
- یک استراتژی کسب و کار؛ برنامههای عملیاتی را برای دستیابی به چشم انداز و تعیین اهداف یک سازمان مشخص می کند و فرایندهای تصمیم گیری را برای بهبود ثبات مالی شرکت در یک بازار رقابتی هدایت می کند.
چرا داشتن استراتژی کسب و کار مهم است؟
دلایل مختلفی برای مهم بودن استراتژی کسب و کار در سازمان ها وجود دارد، از جمله:
- برنامه ریزی: یک استراتژی کسب و کار به شما کمک می کند گام های اساسی را که برای رسیدن به اهداف تجاری خود برمی دارید، شناسایی کنید.
- نقاط قوت و ضعف: روند ایجاد استراتژی کسب و کار به شما امکان می دهد نقاط قوت و ضعف شرکت خود را شناسایی و ارزیابی کنید، استراتژی ایجاد کنید که از نقاط قوت شما بهره ببرد و نقاط ضعف شما را برطرف یا از بین ببرد.
- کارآیی: یک استراتژی کسب و کار به شما امکان می دهد به طور موثری منابعی را برای فعالیت های تجاری خود اختصاص دهید، که به طور خودکار باعث کارآیی شما می شود.
- کنترل: یک استراتژی کسب و کار به شما امکان کنترل بیشتر فعالیت هایی را که برای رسیدن به اهداف سازمانی خود انجام می دهید را می دهد، و به راحتی می توانید ارزیابی کنید که آیا فعالیتها شما را به اهداف تان نزدیک می کند یا خیر.
- مزیت رقابتی: با شناسایی یک برنامه مشخص برای دستیابی به اهداف خود، می توانید بر استفاده از نقاط قوت خود تمرکز کنید و از آنها به عنوان یک مزیت رقابتی استفاده کنید که شرکت شما را منحصر به فرد کند.
وجود یک استراتژی، مهمترین عامل در موفقیت هر کسب و کاری بحساب میآید . و از آنجایی که، نقاط قوت و ضعف شرکت را منعکس می کند، می تواند به تهدیدها و فرصت های موجود در بازار پاسخ دهد. به همین دلیل است که
استراتژی را به فانوس دریایی برای مدیریت تشبیه می کنند.
برای روشنتر شدن این نکته، فرض کنیم یک کسب و کار، استراتژی چگونگی رقابت در بازار را نداشته باشد:
فقدان چنین برنامه ای منجر به اقدامات بی نظمی در هر بخش از سازمان می شود و کارایی سازمان را به طور کلی محدود می کند. این عدم انسجام معمولا منجر به از دست دادن قدرت رقابتی می شود که در بازار قطعا از جانب رقبا برای ضربه زدن به کسب و کار مورد سوءاستفاده قرار خواهد گرفت.
تفاوت بین استراتژی و تاکتیک در چیست؟
قبل از اینکه به جزئیات ساختن یک استراتژی بپردازیم، درک تفاوت یک استراتژی با یک تاکتیک بسیار حیاتی است. خوب است بدانید؛ در حالی که هر دو واژه اغلب به جای یکدیگر استفاده می شود، اما آنها دو چیز کاملا متفاوت هستند:
استراتژی، به اهداف بلند مدت سازمان و چگونگی رسیدن به آن اشاره دارد. به عبارت دیگر، مسیر دستیابی به چشم انداز را نشان می دهد.
تاکتیک، به اقدامات خاص انجام شده برای رسیدن به اهداف تعیین شده مطابق با استراتژی اشاره دارد.
به عنوان مثال، استراتژی شرکت A ممکن است تبدیل شدن به ارزان ترین ارائه دهنده در بازار تلفنهای هوشمند باشد. بنابراین، مدیران آنها نیاز به مذاکره با تامین کنندگان دارند تا هزینه اجزای الکترونیکی مورد استفاده در تولید را کاهش دهند. این یک تاکتیک برای رسیدن به استراتژی تعیین شده است.
سطوح استراتژی های تجاری
از استراتژیها به طور معمول در سه سطح استفاده می شود: سطح شرکتی، تجاری و بازار سرمایه و استراتژی حضور در آن عملکردی .
هر سه سطح چارچوب استراتژیک یک سازمان را تشکیل می دهند:
استراتژی در سطح شرکت:
استراتژی ها در سطح شرکت برنامه های استراتژیک مدیریت عالی یک سازمان است، که بیانیه ماموریت و چشم انداز را تشکیل می دهند و تأثیر اساسی در عملکرد بلند مدت شرکت دارند. در این استراتژی تصمیمات پیرامون رشد، خرید، متنوع سازی و سرمایه گذاریها است.
استراتژی وارن بافت برای شناخت سهم خوب چیست؟
استراتژی وارن بافت برای شناخت سهم خوب چیست؟
وارن بافت سرمایه گذار و اقتصاددان آمریکایی است که ثروت خالص او در سال 2019، 82 میلیارد دلار آمریکا تخمین زده شد. اما به راستی وی چگونه ثروتمند شد؟ استراتژی وارن بافت برای شناخت سهم خوب چیست؟ از چه استراتژی هایی برای سرمایه گذاری استفاده کرد؟ آیا در زندگی کاری خود توانست موفق عمل کند؟ چطور میتوانیم مانند وارن بافت سرمایه گذاری کنیم و بازار را بشناسیم؟ پاسخ پرسش های بالا تجارب وارن بافت را در اختیار شما میگذارد.
در این مطلب نه تنها متوجه خواهیم شد “استراتژی وارن بافت برای شناخت سهم خوب چیست”، بلکه از تجارب زندگی او نیز میتوانیم به بازار سرمایه و استراتژی حضور در آن منظور بهبود کیفیت زندگی کاری و کسب و کاریمان استفاده کنیم.
اما،وارن بافت کیست؟
واقعا کسی هست که در مورد وارن بافت، یکی از ثروتمندترین افراد جهان، که جایگاه بالایی در لیست میلیاردرهای فوربز به دست آورده، چیزی نشنیده باشد؟ ثروت خالص او در اوایل سال 2020، 89.1 میلیارد دلار آمریکا ثبت شده است. بافت به عنوان یک بیزینس من یا تاجر و یک نیکوکار شناخته میشود، اما شهرت او باعث شده است که بیشتر به عنوان یک سرمایه گذار موفق از او نام برده شود. با این تفاسیر، دور از انتظار نیست که از او به عنوان اسطور یاد میکنند. دلیل این امر، استراتژی های پیروزمند وی در دنیای سرمایه گذاری است. اصول و فلسفه ی او توسط افراد بسیاری در سرتاسر دنیا دنبال میشود.
برای اینکه یبشتر و عمیقتر راجع به زندگی او بدانیم…
وارن بافت متولد سال 1930 در شهر اوماها، در ایالات متحدهی آمریکا است. او در اوایل جوانی علاقهی فراوانی به دنیای کسب و کار و سرمایه گذاری مثل بازار سهام پیدا کرد. او مدرک کارشناسی خود را در مدیریت کسب و کار از دانشگاه نبراسکا دریافت کرد و تحصیلاتش را در دانشکدهی مدیریت دانشگاه پنسیلوانیا ادامه داد. بعدها مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشتهی اقتصاد از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد.
بافت شغل خود را در ابتدای سال 1950 به عنوان یک فروشنده در موسسهی سرمایه گذاری آغاز کرد، اما در سال 1956 موسسهی بافت را برای شراکت در این امور راهاندازی کرد. پس از کمتر از 10 سال، یعنی در سال 1965، او به مدیریت شرکت برکشایر هاتاوی درآمد. در ماه ژوئن سال 2006 بافت اعلام کرد که قصد دارد تمام ثروت خود را به خیره اهدا کند. سپس در سال 2010 او به همراه بیل گیتس کمپینی را تحت عنوان “قسم خوردن” به راه انداختند تا دیگر ثروتمندان نیز وارد مسیر نیکوکاری شوند.
در سال 2012 تائید کرد که به سرطان غدهی پروستات دچار شده است که خوشبختانه درمان وی تا به امروز با موفقیت سپری شده است. اخیرا نیز همکاری خود را با جف بزوس و جیمی دیمون شروع کرده تا موسسهی بهداشت و سلامت جدیدی را راه اندازی کنند که بر سلامت کارمندان متمرکز است. آنها پست مدیریت ارشد اجرایی در بیمارستان برگهام و زنان واقع در ماسوچوست را به دکتر آتول گاوانده سپردند.
بیشتر بخوانید: فلسفه مدیریتی وارن بافت
فسلفه ی وارن بافت
بافت از پیروی کنندگان تئوری سرمایه گذاری ارزشی بنجامین گراهام است. افرادی که از این تئوری تبعیت میکنند، به دنبال اوراق بهاداری هستند که قیمت آنها بر اساس ارزش واقعیشان به طرز غیر قابل توجیهی کم است. البته روش قابل قبولی که در تمام زمینهها صادق باشد، برای تعیین ارزش واقعی آنها وجود ندارد، اما قیمت آنها بیشتر مبتنی بر ارزیابی اصول شرکت تخمین زده میشود. در این مورد میتوانیم نام سرمایه گذاران ارزشی را شکارچیان معامله انتخاب کنیم. یعنی آنها همواره به دنبال سهامی هستند که طبق قیمت گذاری بازار، ارزش کمی دارند یا سهامی که ارزشمند اند اما توسط بیشتر خریداران کشف نشده اند.
بافت این رویکرد را وارد مرحلهی دیگری کرد. بیشتر سرمایه گذاران ارزشی با فرضیه ی بازار کارآمد (EMH) موافق نیستند. در این فرضیه آمده است سهام همواره در قیمت واقعی خود مورد تجارت قرار میگیرد. این امر معاملات را برای سرمایه گذاران سخت میکند؛ زیرا آنها نه میتوانند سهامی که قیمت کمتری دارند را خریداری کنند و نه میتوانند سهام را در مواقعی که حباب قیمت وجود دارد، بفروشند.
با این حال بافت نگران پیچیدگی های عرضه و تقاضای بازار سهام نیست. در واقع او آنچنان دغدغه ی فعالیت های این بازار را ندارد. این مسئله، مفهوم یکی از سخنان او را بیان میکند:” بازار در زمان کوتاه یک رقابت محبوب است و در طولانی مدت یک دستگاه توزین”.
او برای خرید هر سهام، شرکت را به صورت عمیق و ژرف بررسی میکنند و صرفا بعد از سنجش پتانسیل کلی آن، سهام را خریداری میکند. بافت هرگز به دنبال سود کلان نبوده و نیست، اما مالکیت شرکت های ممتاز درآمد خوب را نیز میتواند به همراه داشته باشد. هنگامی که بافت در شرکتی سرمایه گذاری میکند، او بیش از اینکه نگران این باشد که بازار ارزش واقعی آن را درک میکند، دغدغهی این را دارد که آیا این شرکت به عنوان یک کسب و کار مستقل میتواند درآمدزا باشد یا خیر.
ولی متد وارن بافت در سرمایه گذاری چگونه است؟
وارن بافت با پرسش سوال هایی برای درک رابطهی بین میزان برتری سهام و قیمت آن، سهام هایی با قیمت پایین پیدا میکند. به خاطر داشته باشید که این مسائل تنها مواردی نیستند که او مورد ارزیابی قرار میدهد. در ادامه توضیحی مختصر در رابطه با موارد مورد سنجش وی شرح می دهیم:
1-عملکرد شرکت:
بعضا بازدهی حقوق صاحبان سهام (ROE) به عنوان بازدهی سرمایه گذاری به صاحبان سهام معرفی میشود که میزان درآمد آنها را بر اساس سهامشان مشخص میکند. بافت همیشه به نرخ بازدهی حقوق صاحبان سهام توجه میکند تا ببینند آن شرکت در مقایسه با دیگر شرکت های رقیب در صنعت عملکرد خوبی داشته است یا خیر. بازده حقوق صاحبان سهام به شکل زیر محاسبه میشود:
بازده حقوق صاحبان سهام₌ سود خالص ÷ میانگین حقوق صاحبان سهام
تنها ارزیابی بازدهی سال اخیر آن شرکت کافی نیست. سرمایه گذاران میبایست بازدهی حقوق صاحبان سهام در 5 سال تا 10 قبل را مورد سنجش قرار دهند.
2-وام شرکت:
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E) دیگر اصلی است که بافت با دقت مورد ارزیابی قرار میدهد. او ترجیح میدهد میزان رشد درآمد از حقوق صاحبان سهام تامین شود بهجای اینکه برای این کار از وام یا قرض استفاده شود. این نسبت به صورت زیر محاسبه میشود:
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام ₌ کل بدهیهای شرکت ÷ میانگین حقوق صاحبان سهام
به منظور سنجش دقیقتر، بعضا سرمایه گذاران از وام دراز مدت به جای کل بدهیها در محاسبات بالا استفاده میکنند.
3-حاشیه ی سود:
میزان سودآوری یک شرکت نه تنها به داشتن یک حاشیه ی سود، بلکه به افزایش آن وابسته است. این میزان از تقسیم درآمد خالص به فروش خالص به دست میآید. سرمایه گذاران باید به حاشیه سود پنج سال گذشته نگاه کنند؛ زیرا یک حاشیه سود سودمند نشاندهندهی عملکرد خوب آن کسب و کار است و افزایش در حاشیه، بیانگر مدیریت کارآمد و کنترل موفقیت آمیز در هزینه ها است.
4- قدمت شرکت:
بافت عموما شرکتهایی را مورد بررسی قرار میدهد که حداقل 10 سال است آغاز به کار کردهاند؛ بنابراین شرکتهای فناوری که عرضهی اولیهی سهام (IPO) خود را در دههی گذشته انجام دادهاند، در رادار او قرار نمیگیرند. او بیان کرده است که مکانیسم بیشتر شرکتهای فناوری امروزه را درک نمیکند و تنها در زمانی قادر به سرمایهگذاری در شرکتی است که بتواند آن را کاملا بفهمد. سرمایهگذاری ارزشی نیازمند به شناسایی شرکت هایی است که برای مدت طولانی سرپا بودهاند، اما در حال حاضر به میزان ارزش واقعی خودشان در بازار حضور ندارند.
5-هرگز عملکرد گذشته را دست کم نگیرید؛
زیرا نشاندهندهی توانمندی (یا عدم توانمندی) شرکت به منظور افزایش ارزش سهام صاحبان سهام است. با این حال همواره توجه داشته باشید که عملکرد گذشته ی سهام، موقعیتشان را در آینده تضمین نمیکند. کار سرمایه گذاران ارزشی این است که تعیین کنند شرکت در مقایسه با گذشته تا چه اندازه خوب عمل کرده است. تشخیص این مسئله دشوار است، اما بافت به طرز غیر قابل باوری در آن حرفهای است.
آیا ارزان است؟ نه تنها پیدا کردن شرکتی که موارد بالا را دارا باشد دشوار است، بلکه فهمیدن این مسئله که آنها ارزش کمتری نسبت به قیمت واقعیشان دارند نیز سخت است؛ که بافت در این زمینه هم ماهر است.
یک سرمایه گذار باید بتواند تعدادی از اصول کسب و کار را در آن شرکت به منظور تشخیص ارزش واقعی آن، مانند درآمد، بازده و دارایی ارزیابی کند. البته لازم به ذکر است که ارزش واقعی یک شرکت معمولا بیشتر از زمان انحلال آن است؛ یعنی یک شرکت شکست خورده بیشتر از میزانی که الان ارزش دارد، فروش خواهد رفت. ارزش شرکت منحل شده شامل مواردی نامشهود مانند ارزش اسم برند که مستقیما در صورت مالی نیامده است، نمیشود.
استرتژی ارزیابی وارن بافت
هنگامی که بافت ارزش کلی شرکت را تعیین کند، او آن میزان را با سرمایه ی فعلی آن در بازار (ارزش و قیمت کلی و فعلی آن) مقایسه میکند. اگر میزان محاسبه شده حداقل 25 درصد یا بیشتر از سرمایه آن در بازار باشد، بافت شرکت را به عنوان یک فرصت به شمار میآورد.
بافت در تمام موارد ذکر شده حرفهای بود. اگر چه تشخیص آنها ممکن است برای شما ساده به نظر برسد، اما سوالی که ذهن بازار سرمایه و استراتژی حضور در آن ما را به خودش مشغول میسازد و باعث شگفتی میشود، این است که وارن بافت چطور این به این اطلاعات و تجارب گرانبها دست پیدا کرده بوده است.
اما استراتژی وارن بافت برای شناخت سهم خوب چیست؟
استراتژی و شیوهی سرمایهگذاری بافت در 4 روش زیر دسته بندی میشود:
- کسب و کار
- مدیریت
- معیارهای مالی
- ارزش
در ادامه به توضیح آنها میپردازیم.
استراتژی کسب و کار:
بافت سرمایه گذاری خود را به شرکتهایی محدود میکند که بتواند به راحتی آنها را مورد ارزیابی قرار دهد. اگر فسلفهی شرکتی مبهم باشد، اعتماد به آن برای انجام پروژه یا عملکرد آن کاری دشوار است.
از این رو بافت در دورهی حباب دات-کام که در ایالات متحدهی آمریکا اتفاق افتاد، دارایی چندانی از دست نداد. این حباب در اوایل سالهای 2000 شیوع پیدا کرد و دلیل آن هم نقش به سزای شرکتهای جدید در حوزهی فناوری بود که دریافته بودند اگر دات کام یا e به ترتیب به آخر و اول اسم برند خود اضافه کنند سهامشان در بازار بورس رشد چشمگیری خواهد داشت. دلیل بافت برای اجتناب از خریداری سهام آنها نیز شاید بازار سرمایه و استراتژی حضور در آن همین امر باشد.
استراتژی مدیریت:
استراتژی مدیریت به بافت کمک کرد تا گزارشات شرکت را مورد بررسی قرار دهد و تشخیص دهد آنها توانستهاند سود سرمایههای ورودی را در درآمد خود حفظ کنند و به صاحبان آنها برگردانند یا اینکه پول آنها را هدر دادهاند. اما به طور کلی او از سناریوی دیگری بهره میبرد؛ اینکه بسنجد شرکتها مشتاقاند تا ارزش سهام صاحبان سهام را افزایش دهند یا برعکس، از آنها برای مقاصد شخصی استفاده کنند؟
برای بافت میزان شفافیت نیز امری مهم است. البته که همهی شرکتها ممکن است اشتباه کنند اما تنها آنهایی میتوانند اعتماد سرمایه گذاران را جلب کنند که خطاهایشان را پنهان نمیکنند.
در نهایت، وارن بافت همواره به دنبال شرکتهایی است که در تصمیمات راهبردی خود نوآوری دارند؛ نه آنهایی که از تاکتیکهای دیگران کپیبرداری میکنند.
استراتژی معیارهای مالی:
در این نوع استراتژی، وارن بافت بیشتر بر شرکتهای کم درآمد با حاشیه سود بالا متمرکز است، اما قبل از آن، او به اهمیت نقش محاسبات ارزش افزودهی اقتصادی (EVA) نیز واقف است و در استراتژی خود از آن استفاده میکند. ارزش افزودهی اقتصادی سودآوری شرکت را پس از حذف سهام صاحبان آن از معادله، برآورد میکند؛ به عبارت دیگر، EVA سود خالص است، منهای مخارج مربوط به افزایش سرمایهی اولیه.
در اولین نگاه محاسبات ارزش افزودهی اقتصادی پیچیده به نظر میرسد؛ زیرا به صورت بالقوه از بیش از 160 مورد فاکتور میگیرد. اما به صورت عملی، تنها چند عدد از آنها که به شرکت و بخش مربوطه وابسته هستند، عملی میشوند.
ارزش افزودهی اقتصادی ₌ سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات ₋ (مقدار سرمایهگذاری شده * میانگین وزنی هزینههای سرمایهای)
دو استراتژی پایانی در استراتژی معیارهای مالی بافت به لحاظ تئوری مشابه ارزش افزودهی اقتصادی است. اولین آنها این است که او مطلبی را تحت عنوان درآمد صاحبان مورد مطالعه قرار داده است. این مبحث کاملا در رابطه با میزان نقدینگی است که در دسترس صاحبان سهام قرار دارد بازار سرمایه و استراتژی حضور در آن و به آن جریان نقدی آزاد (FCFE) میگویند. بافت این مقیاس را اینطور معرفی میکند:
جریان نقدی آزاد ₌ (درآمد خالص + استهلاک) – هزینهی سرمایهای (CAPX) و سرمایهی در گردش (W/C)
درآمد صاحبان به بافت کمک میکند تا توانایی شرکت را به منظور تولید نقدینگی برای سهامداران بسنجد.
استراتژی ارزش:
در این بخش، بافت به دنبال تشخیص ارزش واقعی یک شرکت است و این امر را با استفاده از طرح ریزی درآمد آیندهی صاحبان انجام میدهد. سپس آنها را با درآمد امروزهی آنها مقایسه میکند. علاوه بر آن، بافت بازار سرمایه و استراتژی حضور در آن حرکتهای کوتاه مدت بازار را نادیده میگیرد و به جای آن، بر بازگشتهای درازمدت متمرکز میشود؛ اما در برخی موارد نادر، اگر یک معاملهی وسوسهانگیز ایجاد شود، ممکن است او در ناپایداریهای کوتاه مدت بازار نیز اقدام به عمل کند. برای مثال، اگر ارزش سهام شرکتی که اصول و مبانی قدرتمندی نیز دارد، از 50 دلار به 40 دلار نزول پیدا کند، امکان دارد بافت چند سهم بیشتر در زمان قیمت کمتر آن به دست آورد.
استراتژی های بافت در انتخاب یک سهم خوب، اصولی را پایه ریزی میکند که ریشه در فلسفه ی سرمایه گذاری ارزشی او دارد؛ اما به کارگیری و توسعه ی آنها میتواند امری دشوار باشد. افرادی که بتوانند از این ابزارهای تحلیلی با موفقیت استفاده کنند، میتوانند مانند او سرمایه گذاری انجام دهند و زندگی کاری خود را دگرگون سازند.
دیدگاه شما