دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد


چگونه دادوستد در بازارهای مالی را فرا گیریم؟

اقتصاد ما

● ریسک نقدینگی چیست؟
دوگونه نقدینگی وجود دارد: نقدینگی بازار (Market Liquidity)، شاید نقدشوندگی بازار مفهوم مورد نظر را بهتر برساند و نقدینگی تامین مالی (Funding liquidity). نقدشوندگی بازاری یک اوراق بهادار خوب است اگر به راحتی بتوان آن را معامله نمود، به بیان دیگر شکاف بین قیمت‌های دستورات خرید و فروش وارده برای آن (Bid-asu Spread) کم باشد، نوسانات شدید نداشته، و انعطاف قیمتی‌اش بالا باشد و البته همچنین کسب اطلاعات در مورد آن آسان باشد (از جمله از طریق بازارهای OTC).همچنین نقدینگی تامین مالی یک بانک یا سرمایه‌گذار مناسب ارزیابی می‌شود، اگر منابع مالی کافی به‌واسطه سرمایه خود یا وام‌های وثیقه‌ای در اختیار داشته باشد. (Collateralized Loans به وام‌هایی گفته می‌شود که وام‌گیرنده در ازای دریافت آن دارایی‌های را به عنوان تضمین وام به وثیقه نزد بانک می‌سپارد ). با در نظر داشتن این دو تعبیر، معنای ریسک‌نقدینگی آشکار می‌گردد.ریسک نقدینگی (نقدشوندگی) بازار عبارت است از خطر بدتر شدن وضعیت نقدینگی بازار هنگامی که فرد احتیاج به معامله دارایی‌اش دارد.ریسک نقدینگی تامین وجوه عبارت است از خطر عدم توانایی معامله‌گر در تامین مالی وضعیت خود (خرید، یا نگهداری) و در نتیجه اجبار به رها نمودن آن.برای مثال یک «صندوق سرمایه‌گذاری کم‌ریسک» که از اهرم‌های مالی استفاده نموده است (Hedge Fund اصولا به صندوق سرمایه‌گذاری مشترکی گفته می‌شود که برای بالا بردن بازدهی خود از روش‌های مصون ماندن از ریسک استفاده می‌کند) در صورتی که دیگر نتواند از بانک وام بگیرد، باید اوراق بهادار خود را بفروشد. یا اگر از دید بانک بنگریم، سپرده‌گذاران ممکن است منابع خود را از بانک خارج کنند و بانک نیز نتواند از دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد سایر بانک‌ها وام گرفته یا از طریق انتشار اوراق قرضه برای خود منابع مالی تامین کند.
هم‌اکنون با ریسک شدید نقدینگی بازار و تامین مالی روبه‌روییم نقدینگی اساسا در طی زمان و از بازاری به بازار دیگر فرق می‌کند، در شرایط فعلی ما با ریسک شدید نقدینگی بازار روبه‌رو هستم. حادترین نوع ریسک نقدشوندگی بازار آن است که معامله‌گران هم‌اکنون در بازارهایی نظیر بازار اوراق بهادار دارای پشتوانه دارایی (Securities Market Asset – backed و اوراق قرضه قابل تبدیل Convertible Bonds) اوراق قرضه‌ای که قابلیت تبدیل به سهام عادی یا ممتاز دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد را دارند) در حال ترک بازارند (دستور خریدی وجود ندارد!) ما با ریسک بسیار بالای تامین مالی نیز مواجهیم، بانک‌ها با کمبود سرمایه‌ روبه‌رو بوده و در نتیجه مجبورند معاملاتی که به سرمایه احتیاج دارند را کاهش دهند، همچنین مجبورند میزان سرمایه‌ای که به سایر معامله‌گران از جمله صندوق‌های سرمایه‌گذاری کم ریسک وام می‌دهند را کاهش دهند، که در نتیجه آن این صندوق‌ها اکنون با الزام حداقل سرمایه (منظور در اینجا مقدار پول یا اوراق بهاداری است که موسسات برای اخذ وام باید در حساب خود نگه دارند) بالاتری روبه‌رو هستند. به طور خلاصه، اگر بانک‌ها نتوانند منابع مالی برای خود تامین کنند، به طریق اولی نمی‌توانند این کار را برای مشتریانشان نیز انجام دهند.این دوگونه نقدینگی با یکدیگر مرتبط بوده و در قالب چرخه نقدینگی یکدیگر را تشدید می‌نمایند، کمبود منابع، میزان معاملات را کاهش می‌دهد، کاهش معاملات، نقدینگی (نقدشوندگی) بازار را تضعیف می‌کند که به نوبه خود باعث افزایش الزام حداقل مانده سرمایه در حساب‌ها و در نتیجه مدیریت ریسک سخت‌گیرانه‌تر می‌شود؛ این امر نیز مشکل تامین مالی را دامن‌زده و جریان همین‌طور ادامه می‌یابد.

● ریسک نقدینگی و قیمت دارایی‌ها
اوراق بهاداری که توان نقدشوندگی‌اش پایین باشد، باید حداقل بازدهی (Required Return) بالاتری داشته باشد تا جبران هزینه‌های معاملاتی سرمایه‌گذاران را بنماید. از آنجا که نقدینگی بازار ممکن است در آینده که فرد تصمیم می‌گیرد دارایی خود را به فروش برساند تضعیف شده باشد، ریسک نقدینگی بازار، آنگونه که پیش‌تر در مورد آن بحث نمودیم، پدیدار خواهد شد. حال چون سرمایه‌گذاران تمایل دارند که در ازای ریسک بالاتر پاداش بیشتری به آنها داده شود، وجود ریسک نقدینگی بازار، حداقل بازدهی موردنظر آنها را بالا می‌برد. مدل‌های قیمت‌گذاری دارایی‌های دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد سرمایه‌ای (CAMP) که برای عامل نقدینگی تعدیل شده باشند، به خوبی نشان می‌دهند که چگونه در این جریان ضریب بتای نقدینگی به ضریب بتای استاندارد بازار افزوده خواهد شد. طبق این نظریه، و همان‌طور که در بازارهای کنونی شاهد آنیم، افزایش حداقل بازدهی موردنظر به علت بالا رفتن ریسک نقدینگی بازار منجر به کاهش هم‌زمان قیمت‌ها خواهد شد.

● ریسک نقدینگی و بحران حاضر: چرخه‌ نزولی نقدینگی
تیر خلاص به بحران فعلی توسط ترکیدن حباب بخش مسکن و افشاگری‌های موسسات مالی بدهکار شلیک شد. این امر ضرر و زیان عظیم بانک‌ها و مشکلات تامین منابع مالی را به دنبال داشت که خود زمینه‌ساز به وجود آمدن تسلسل‌های سیستماتیک نقدینگی شدند. با وخیم‌شدن اوضاع ترازنامه بانک‌ها، آنها مجبور به بازپرداخت بدهی‌هایشان (De-Leverage) شده و در نتیجه: شروع به فروش دارایی‌ها کردند، به ذخیره پول نقد روی آورند و مدیریت ریسک خود را سخت‌گیرانه‌تر نمودند. و همین اقدامات بازار وام‌دهی بین بانکی را تحت فشار گذاشت (که عملکرد آن معمولا با اسپرد (Ted Spreed)ت TED سنجیده می‌شود)، زیرا همه سعی داشتند وقوع اختلالات چندجانبه را به حداقل برسانند. مشکلات تامین نقدینگی منابع مالی بانک‌ها خیلی زود گسترش یافت. سایر سرمایه‌گذاران، به ویژه آنها که مثل صندوق‌های سرمایه‌گذاری کم‌ریسک، بسیار به دریافت وام بسته بودند، با تمایل کمتر بانک‌ها به وام‌دهی، یا افزایش حداقل سرمایه مورد نیاز در حساب‌ها، یا نهایتا ورشکستگی برخی مثل «لمان برادرز»، بیشتر و بیشتر با ریسک عدم تامین مالی روبه‌رو شدند.وقتی بانک‌هایی نظیر «بیر استرنز» و لمان برادرز وضعیت‌شان متزلزل گشت، مشتریان آن‌ها با دو خطر مواجه شدند: از دست رفتن سرمایه، یا راکد شدن آن در جریان فرآیند ورشکستگی؛ به همین جهت مشتریان شروع به خروج سرمایه‌ها و اصلاح موقعیت‌شان کردند که نهایتا منجر به پدیده گریز از بانک‌ها (bank run) شد. بحران نقدینگی تامین مالی طبیعتا به از بین رفتن نقدشوندگی بازار منجر گشت؛ شکاف میان درخواست‌های خرید و فروش در چندین بازار افزایش یافت، و میزان و حجم قیمت‌ها و معاملات پیشنهادی به واسطه کمبود سرمایه معامله‌گران پایین آمد. فقدان نقدشوندگی در بازار، در کنار چشم‌انداز تشدید ریسک نقدینگی، سبب وحشت سرمایه‌گذاران شده و در نتیجه به کاهش قیمت‌ها به ویژه برای دارایی‌هایی که توان نقدشوندگی پایین داشتند، انجامید.این همان چرخه نزولی نقدینگی است که در شکل زیر به تصویر درآمده است.

● بحران به سایر انواع دارایی گسترش می‌یابد
بحران تاکنون در حال گسترش میان انواع دارایی‌ها و بازارها در سطح جهان بوده است. تاکنون شاهد سقوط سنگین برخی ارزها بوده‌ایم به این دلیل که معامله‌گران انجام معاملات حمایتی برای این ارزها را متوقف ساخته یا اعتقاد خود را به ارزهای ضعیف از دست داده‌اند. به عنوان نمونه‌ای از شدت بحران نقدینگی می‌توان به «برابری نرخ بهره پوشش داده شده که مهم‌ترین موقعیت آربیتراژی در حجیم‌ترین بازار دنیا (بازار ارز) می‌باشد – اشاره کرد، که هم‌اکنون حتی برای ارزهای عمده‌ نیز برقرار نیست. این امر باید بدان معنا باشد که هیچ کس نمی‌‌تواند آربیتراژ کند زیرا هیچ کس نمی‌تواند بدون وثیقه وام بگیرد، و از طرفی هیچ کس چیزی برای وثیقه گذاشتن ندارد و هیچ کس نیز مایل به پرداخت وام نیست – به هر حال لازمه آربیتراژ، پرداخت وام و استقراض هر دو با هم است.همچنین افزایش ریسک و عدم نقدشوندگی منجر به تشدید بی‌ثباتی شده، و لذا حداقل سرمایه لازم در حساب‌ها را بالا برده است. از این ها گذشته همبستگی میان انواع دارایی‌ها نیز از آنجا که اکنون همه چیز برپایه نقدینگی مبادله می‌شود افزایش یافته است.

● بحران به «مین استریت» (MAIN STREET)‌ گسترش می‌یابد
بدون شک، بحران در حال بر جای گذاردن آثار مهمی بر بخش واقعی اقتصاد است، قیمت املاک صاحبان مسکن کاهش یافته، دسترسی مصرف‌کنندگان به منابع وام و اعتبار کمتر شده، و شرکت‌های مین استریت (شرکت‌های تولیدی کوچک و متوسط) با هزینه بالاتر تامین سرمایه‌ از طریق حقوق صاحبان سهام و همین طور استقراض مواجهند، تقاضا برای کالاهای آنها کاهش یافته، بیکاری بیشتر شده و غیره.

چه چیز می‌‌تواند – و چه چیز نمی‌تواند – بحران نقدینگی را حل کند؟
اگر مشکل «چرخه نقدینگی» باشد، برای حل آن باید نقدینگی وام دهی بازیگران اصلی بازار، یعنی بانک‌ها، را افزایش دهیم. ساختار سرمایه بانک‌ها باید با فراهم آوردن سرمایه جدید تغییر یابد، حقوق صاحبان سهام قبلی رقیق شده، و در صورت امکان ارزش اسمی بدهی‌های قبلی کاهش پیدا کند. برای این منظور می‌توان از طریق تصویب سریع ورشکستگی موسساتی که دارای ریسک سیستماتیک هستند برای مثال آن موسساتی که باعث ایجاد چرخه‌های نقدینگی می‌شوند وارد عمل شد.گذشته از این، ما باید تامین مالی بازارها و سطح اعتماد را با گسترش تضمین‌های بانکی بهبود بخشیده و شمار بیشتری را از تخفیفات فدرال رزرو بهره‌مند سازیم (منابع با وثیقه را با مارجین‌های معقولی ارائه کنیم)، و همچنین کارکرد بازار اسناد تجاری را تضمین نماییم. علاوه بر این، مدیریت ریسک باید ریسک‌های سیستمی ناشی از چرخه‌های نقدینگی را شناسایی کند، و مقررات نیز باید به جای موسسات انفرادی کل سیستم را مدنظر قرار دهند. اگر تنها یک چیز از بحران حاضر فراگرفته باشیم، آن این است که انجام معاملات در بورس‌های سازمان یافته با سیستم تسویه مرکزی بهتر از معاملات اوراق مشتقه در بازار فرا بورس است، زیرا معامله مشتقات سبب افزایش وابستگی‌های متقابل، پیچیدگی‌ها، ریسک‌های چند جانبه و کاهش شفافیت می‌شود. به طور ساده، وقتی سهام می‌خرید، مالکیت شما بر این که آن را از چه کسی خریده‌اید بستگی ندارد. در صورتی که هنگامی که سهامی مصنوعی (synthetic stock) را از طریق ابزار مشتقه می‌خرید، مالکیت شما به اینکه آن را از چه کسی خریده‌اید بستگی پیدا می‌کند این وابستگی می‌تواند حتی بعد از آنکه سهام مربوطه را فروختید نیز ادامه پیدا کند. (اگر آن را از طریق بانک دیگری به فروش برسانید). بدین‌ترتیب، زمانی که افراد اعتماد خود را به بانک طرف معامله‌شان از دست دهند، شروع به رها کردن موقعیت خود (خرید، نگهداری) در اوراق مشتقه نموده و در نتیجه باعث آسیب دیدن ساز و کار تامین مالی بانک و شکل‌گیری چرخه نقدینگی مورد اشاره می‌شوند.

● ممنوعیت «فروش استقراضی» فکر خوبی نیست
(«فروش استقراضی» یا Short Selling، نوعی معامله است که در آن فرد با پیش‌بینی کاهش قیمت اوراق بهادار خاصی در آینده مقداری از آن را از کارگزار قرض گرفته و می‌فروشد؛ به این امید که بعدا آن را با قیمت پایین‌تر خریده و به کارگزار بازگرداند و بدین‌طریق منتفع شود ) برخی معتقدند که برای حل بحران و جلوگیری از وقوع دوباره حوادثی این‌چنینی در آینده، سیاست‌گذاران باید «فروش استقراضی» را ممنوع کرده و بر دادوستد سهام مالیات وضع کنند. به اعتقاد من هیچ یک از این دو، اقدام مناسبی نیست. اول آنکه، افرادی که از فروش استقراضی استفاده می‌کنند با خود اطلاعات جدیدی به بازار می‌آورند، نقدینگی را افزایش داده و حباب‌های قیمت را کاهش می‌دهند (به خاطر داشته باشید که حباب مسکن آغازگر بحران کنونی بود)، لذا ممانعت از فعالیت آنها ضمن آنکه بسیار پرهزینه است، مشکل کلی تامین مالی را نیز حل نخواهد کرد. هر چند ممنوع نمودن فروش‌های استقراضی جدید موسسات مالی را می‌توان در صورت وجود خطر معاملات غارتگرانه توجیه نمود، ولی با این حال از آنجا که استفاده‌کنندگان از فروش استقراضی در هنگام به مشکل خوردن بنگاه‌های مساله‌دار اولین کسانی هستند که سپر بلا می‌گردند، این توجیه به ندرت قابل قبول است.

● وضع مالیات توبین (Tobin Tanes) طرح خوبی نیست؟
همچنین وضع مالیات بر مبادلات سهام به چند دلیل مشکل‌زا است، مهم‌تر از همه به این دلیل که معاملات را از فضای رسمی به دنیای مشتقات منتقل کرده و در نتیجه باعث افزایش ریسک سیستماتیک می‌شود. عمده‌ترین دلیل حمایت از این مالیات آن است که گفته می‌شود چنین مالیاتی به جلوگیری از شکل‌گیری حباب قیمتی کمک می‌نماید، ولی تقریبا هیچ‌گونه شواهد تجربی برای تایید صحت این ادعا در دست نیست. به عنوان مثال، در انگلستان مالیات بر معامله سهام ۵/۰درصد و بر معاملات املاک و مستغلات حتی بالاتر از آن (تا ۴درصد) می‌باشد، با این حال حباب بخش مسکن انگلیس جزو بزرگ‌ترین‌ها بود. از آن گذشته، با توجه به شرایط راکد و بی‌ثبات بازار سهام، به‌نظر نمی‌رسد که هم‌اکنون زمان مناسبی برای اعلام مالیات‌های معاملاتی باشد، در حالی که قرار است این مالیات‌ها برای جلوگیری از حباب‌های قیمتی آینده دور به کار روند. برای رویت مشکل، تنها کافی است به آنچه که به واسطه مالیات‌های معاملاتی‌اش بر انگلستان گذشت نگاهی داشته باشیم. در این کشور به دنبال وضع مالیات بر معاملات سهام سرمایه‌گذاران حرفه‌ای نظیر «صندوق‌های سرمایه‌گذاری کم‌ریسک» به جای معامله مستقیم سهام به معامله از طریق مشتقات روی آورده و بدین ترتیب مقررات را دور زدند (در حالی که سرمایه‌گذاران حقیقی چاره‌ای جز پرداخت این مالیات نداشتند). در انگلستان، به ویژه صندوق‌های کم‌ریسک از طریق معاملات جبرانی (swap) با دیگر شرکایشان، مثلا بانک‌های سرمایه‌گذاری، از پرداخت مالیات معاملاتی شانه خالی می‌کنند. جای شک نیست که اگر در ایالات متحده نیز چنین مالیاتی وضع می‌شد، همین ترفندها به کار گرفته می‌شدند.
این امر وابستگی‌های چندجانبه و ریسک سیستماتیک را افزایش داده و باعث وخیم‌تر شدن وضعیت چرخه‌های مدیریت ریسک آنگونه که پیش‌تر شرح دادیم می‌گردد.مشکل جدی دیگر وضع چنین مالیاتی اثر آن بر کاهش نقدینگی بازار است، این پدیده به واسطه انتقال فعالیت‌های معاملاتی به خارج از کشور، یا بازارهای دیگر یا حتی حذف آنها به وقوع خواهد پیوست. اما مهم‌تر از همه مشکلاتی است که این مالیات برای ثبات برای ثبات نظام مالی به وجود می‌آورد، اثر آن بر افزایش هزینه تامین سرمایه بنگاه‌های «مین استریت» (بنگاه‌های تولیدی) به واسطه بالا بردن ریسک نقدینگی در بازارهای مالی آمریکا چشم‌گیر خواهد بود. به راستی اگر سرمایه‌گذاران- داخلی و بین‌المللی- مجبور باشند برای «خرید» مالیات بپردازند و از طرفی دریابند که نقدشوندگی سهام‌شان در آینده کاهش خواهد یافت، سهام موجود در بازارهای ایالات متحده جذابیت خود را برای آنها از دست خواهد بود. همین امر تامین سرمایه برای شرکت‌های آمریکایی را مشکل‌تر می‌سازد و همان‌طور که می‌دانیم اهمیت «وجود توان تامین سرمایه» تمام مساله بحران حاضر است.

● نتیجه‌گیری
ریسک نقدینگی (نقد شوندگی) بازار، محرک مهم قیمت اوراق بهادار، مدیریت ریسک و سرعت آربیتراژ است و «نقدینگی تامین مالی» بانک‌ها و سایر واسطه‌های مالی، محرک مهم ریسک نقدینگی بازار است. بحران‌های نقدینگی از طریق چرخه‌های نقدینگی گسترش می‌یابند؛ در چرخه‌های نقدینگی ضرر و زیان، افزایش حداقل سرمایه حساب‌ها، سخت‌گیرانه‌تر شدن مدیریت ریسک و افزایش بی‌ثباتی به نوبه خود یکدیگر را تقویت می‌کنند. در هنگام وقوع این پدیده، کسانی که به‌طور سنتی تامین‌کننده نقدینگی بودند خود تبدیل به متقاضیان نقدینگی می‌شوند، سرمایه‌های جدید به کندی وارد بازار شده و قیمت‌ها کاهش یافته و به جای اول خود باز می‌گردند.

اصول روانشناسی داد و ستد در بازارهای مالی

دادوستد در بازارهای مالی و اصول روانشناسی در آن (1)

نمی‌توان بدون آشنایی با بازارهای مالی و شناخت اصول معامله گری در آن‌ها، انتظار موفقیت و کسب بازدهی بالا از این بازارها را داشت. معامله‌گری موفق از جنبه‌های مختلفی اهمیت دارد و باید مورد بررسی قرار بگیرد، در غیر این صورت ممکن است فرد با شکست روبه‌رو شده و تصمیم به خروج از بازار سرمایه بگیرد. یکی از این جنبه‌ها، داد و ستد در بازارهای مالی و اصول روانشناسی در آن است.

در این مقاله، عناوین زیر را بررسی خواهیم کرد:

اصول روانشناسی داد و ستد در بازارهای مالی

عوامل بسیاری را می‌توان در روانشناسی داد و ستد در بازارهای مالی مورد بررسی قرار دارد که برخی از آن‌ها جنبه فردی دارند و به خود شخص برمی‌گردند و برخی نیز جنبه اجتماعی داشته و از حضور فرد در جامعه نشات می‌گیرند. در ادامه به معرفی برخی از مهم‌ترین این عوامل می‌پردازیم و اثرگذاری آن‌ها را بر رفتار فعالان بازار سرمایه مورد بررسی قرار می‌دهیم.

خیال‌پردازی در برابر واقعیت

بسیاری از کسانی که قدم به بازار سرمایه می‌گذارند، انتظار دارند یک شبه بتوانند رویاهایشان را در این بازار به واقعیت تبدیل کنند. این در حالی است که بورس، بازار انسان‌های واقع‌گراست و معامله‌گری در این بازار موفق است که با واقعیت‌های بورس روبه رو شود و شناخت خوبی از ویژگی‌ها و محدودیت‌های آن داشته باشد.
همچنین فعالان بازار سرمایه باید شناخت خوبی از خود و شخصیت مالی‌شان به دست آورند. اینکه تا چه میزان حاضرند ریسک این بازار را بپذیرند، تا چه اندازه امکان دارد تحت تاثیر احساسات و هیجانات خود عمل کنند، چه مدت می‌توانند برای کسب سود در بازارهای مالی صبر کنند و در نهایت چه اهدافی را در این بازار دنبال می‌کنند.
سرمایه‌گذاران واقع‌گرا درک می‌کنند که چه اتفاقی در بازار در حال وقوع است و می‌دانند که چگونه باید در مقابل آن واکنش نشان دهند. آن‌ها اقدام به تحلیل بازار می‌کنند، عکس‌العمل‌های خود را مورد بررسی قرار می‌دهند و یک برنامه واقع‌بینانه طراحی می‌کنند چرا که یک معامله‌گر حرفه‌ای با توهم و رؤیا زندگی نمی‌کند.

احساسات و هیجانات در برابر قدرت تحلیل

یک معامله‌گر موفق بازار سرمایه باید بر تقویت مهارت‌ها و تحلیل درست بازار و اتفاقات آن تمرکز کند و نباید احساسات را مبنای معاملات خود قرار دهد. بورس فرصت‌های زیادی برای موفقیت و کسب سود در اختیار سرمایه‌گذاران قرار می‌دهد اما به همان میزان فرصت‌های خودویرانگری را نیز برای آن‌ها فراهم می‌کند.
بها دادن به احساسات و هیجانات برای معامله‌گران این بازار بسیار گران تمام می‌شود. پس اگر ندانید که به کجا می‌خواهید بروید، سرانجام خود را در جایی خواهید یافت که نمی‌خواستید.
احساسات شما به‌طور مستقیم بر روی کم‌ و زیاد شدن حساب‌تان تأثیر می‌گذارد. موفقیت و شکست شما به‌عنوان یک معامله‌گر بستگی به این دارد که چقدر بتوانید احساسات خود را کنترل کنید.

خرافات در برابر تفکر

«من باختم چون به اطلاعات مخفی بازار سرمایه دسترسی نداشتم.» تفکراتی از این دست هیچ کمکی به فعالان بورس برای موفقیت در این بازار نخواهد کرد. چیزی که برندگان و بازندگان این بازار را از هم جدا می‌کند نه هوش فراوان است و نه اطلاعات محرمانه و نه تحصیلات عالی بلکه داشتن نظم و چهارچوب مشخص و به دست آوردن دانش کافی از بازار و تحلیل اتفاقات و رخدادهای آن است.
اتفاقا تحلیل تکنیکال شاید به شما کمک کند تا خرید و فروش‌هایی را که توسط صاحبان اطلاعات نهانی انجام می‌گیرد، شناسایی کنید. نمودارها بازتاب تمام معاملاتی است که به‌وسیله همه معامله گران انجام می‌شوند، حتی صاحبان اطلاعات نهان نیز مانند دیگر معامله‌گران رد پای خود را روی نمودار به‌جای می‌گذارند و این هنر افراد است که بتوانند این رد پا را دنبال کنند.

توهم کمبود سرمایه

بسیاری از کسانی که در بازار سرمایه راه به جایی نمی‌برند، فکر می‌کنند که اگر سرمایه بیشتر و حساب بزرگ‌تری داشتند، حتماً در این کار موفق می‌شدند. این در حالی است که اگر سرمایه بیشتری هم در اختیار آن‌ها قرار دهید، باز هم به نتیجه دلخواه‌شان در بازار نخواهند رسید. چرا که دلیل عدم موفقیت‌شان، کمبود سرمایه نیست، نداشتن دانش کافی از بورس و روش‌های تحلیل این بازار است.
یک معامله‌گر ناموفق به همان سرعتی که یک حساب کوچک را نابود می‌کند، می‌تواند یک حساب خیلی بزرگ را هم نابود کند. او بیش‌ از اندازه معامله می‌کند و مدیریت سرمایه را رعایت نمی‌کند. ریسک‌هایی انجام می‌دهد که بیش از ظرفیت سرمایه‌اش است و فارغ از میزان کارآمدی سیستم معاملاتی خود، با یک سلسله معاملات بد و احساساتی تمام سرمایه‌اش را از دست می‌دهد.
مدیریت سرمایه و ریسک در مسیر سرمایه‌گذاری در بورس از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. کسی که می‌خواهد حضوری موفق در این بازار داشته باشد، باید چندین سال را به یادگیری شیوه صحیح معامله‌گری اختصاص دهد و در ابتدای کار هم تمام سرمایه خود را درگیر نکند.
آماتورهای بازار سرمایه برخلاف حرفه‌ای‌ها انتظار ضرر در یک معامله را ندارند و نمی‌خواهند بپذیرند که ضرر هم جزئی از فرآیند معامله‌گری در بورس و سایر بازارهای مالی است.
اعتقاد به اینکه مشکل من در بورس تنها کمبود سرمایه است، باعث می‌شود که این‌گونه معامله گران از پذیرفتن دو حقیقت تلخ شانه خالی کنند: نداشتن انضباط در معامله‌گری و فقدان یک مدیریت سرمایه صحیح در انجام معاملات

الگو گرفتن از دیگران

برخی از معامله‌گران بازار سرمایه به ویژه در موقعیت‌هایی که در بازار تحت فشار قرار می‌گیرند به دنبال رهبری پرقدرت و تأثیرگذار و افرادی می‌گردند که فکر می‌کنند با الگوبرداری از آن‌ها می‌توانند در بازار موفق‌تر عمل کنند.
این در حالی است که افراد با شخصیت‌ها و اهداف مختلف پای به بازار سرمایه می‌گذارند و برای حضوری مستمر و باثبات در این بازار، باید استراتژی خود را برای موفقیت در بورس و بازارهای مالی داشته باشیم.
یا اینکه بسیاری از مردم تصور می‌کنند که اگر هم‌رنگ جماعت شوند، موفقیت بیشتری کسب می‌کنند. در حالی که معامله‌گری در بازارهای مالی موفق‌تر است که مستقل فکر کند و براساس ویژگی‌های شخصیتی و اهدافش از حضور در این بازار، استراتژی معاملاتی خود را مشخص کند.

درس گرفتن از اشتباهات

عده کمی هستند که به مشکلات خود پی می‌برند و سعی می‌کنند در ادامه مسیرشان آن‌ها را تکرار نکنند. سعی کنید در بازار سرمایه هم، تقصیر شکست‌ها را به گردن بدشانسی و دیگران نیندازید و مسئولیت نتایجی که به دست می‌آورید را صادقانه بپذیرید.
تمام معاملات خود را با دلیل ورود و خروج ثبت کنید و الگوهای تکرار شده موفقیت و شکست‌های خود را پیدا کنید. آن‌هایی که از ناکامی‌های گذشته درس نگیرند، محکوم‌به تکرار آن در آینده هستند؛ مانند صخره‌نوردی که در هنگام صعود به یک طناب ایمنی نیاز دارد شما نیز باید با استفاده از روانشناسی داد و ستد در بازار سرمایه، یک حاشیه امنیت برای خود فراهم کنید.

چگونه به یک معامله‌گر حرفه‌ای تبدیل شویم؟

برای موفقیت در بازار سرمایه باید این بازار و خودتان را به‌خوبی بشناسید، بی‌طرف باشید و منطقی رفتار کنید. در ادامه به مواردی اشاره می‌کنیم که می‌توانند به یک معامله‌گر غیرحرفه‌ای، ناآرام و ناآماده برای تبدیل شدن به یک معامله‌گر ‌نیمه حرفه‌ای و در نهایت حرفه‌ای بورس کمک کنند.

  • افق زمانی‌تان را برای کسب سود در این بازار تغییر دهید و تصمیم بگیرید که برای مدت طولانی در بورس باقی بمانید.
  • برای معامله کردن حرص نزنید و عجله نکنید. بیشتر وقت خود را به یادگیری اختصاص دهید چون بازار همیشه وجود دارد و به شما فرصت معاملات خوب را برای همیشه خواهد داد.
  • تا می‌توانید بیاموزید، مطالب افراد حرفه‌ای را بخوانید و به صحبت‌هایشان گوش کنید اما هر چیزی را به‌ صورت ۱۰۰ درصد نپذیرید و با سؤالات خود به همه چیز کمی شک کنید تا بتوانید به اطمینان لازم برای معامله‌گری در این بازار دست پیدا کنید.
  • یک روش تحلیل برای خود در نظر بگیرید. بازارهای مالی ابعاد مختلفی دارند، پس‌روشی را باید انتخاب کرد که زوایای مختلف را پوشش دهد.
  • به مدیریت سرمایه و ریسک در بازار توجه بسیار زیادی داشته باشید. هدف اول شما باید بقا در بازار برای مدت طولانی باشد. سپس رشد تدریجی را مد نظر قرار دهید و پس از آن‌ها به سراغ کسب سودهای خوب در بازار بروید.

سخن آخر

در این مطلب به سراغ داد و ستد در بازارهای مالی و اصول روانشناسی در آن رفتیم. بورس بازار گسترده‌ای است و ابعاد و جنبه‌های مختلفی دارد. روانشناسی داد و ستد یکی از این ابعاد است که توجه به آن می‌تواند به مدیریت بهتر سرمایه در این بازار و در نهایت کسب بازدهی بیشتر از بورس کمک کند. توجه به واقعیت‌ها، دوری از احساسات و هیجانات، داشتن استراتژی شخصی معامله‌گری در بورس و مواردی از این دست، اصولی هستند که در روانشناسی دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد بازار سرمایه باید به آن‌ها توجه کرد.

دارایی بدون ریسک؛ وقتی ریسک سرمایه‌گذاری تقریبا صفر است

دارایی بدون ریسک

همه سرمایه‌گذاری‌ها با درصدی ریسک همراه هستند. اما این یعنی در دنیای سرمایه‌گذاری جایی برای افراد ریسک‌گریز یا کسانی که کمتر ریسک‌پذیر هستند، وجود ندارد؟ هر شیوه‌ای را که برای سرمایه‌گذاری انتخاب کنید، به هر حال باید ریسک‌های مربوط به آن را هم بپذیرید. هر سرمایه‌گذار باید از ریسک‌های بازاری که به آن ورود می‌کند، مطلع باشد و به آن‌ها توجه کند. اما برخی از دارایی‌ها وجود دارند که به آن‌ها دارایی بدون ریسک گفته می‌شود. چرا که در مقایسه با دیگر دارایی‌ها ریسک کمتری دارند. اما این دارایی‌ها شامل چه مواردی هستند؟ در ادامه پس از مرور مفهوم ریسک در اقتصاد، به معرفی دارایی بدون ریسک و انواع آن می‌پردازیم.

ریسک چیست و انواع آن کدام‌اند؟

سرمایه‌گذاری در دارایی بدون ریسک

این احتمال وجود دارد که بسیاری از افراد، در نگاه اول ریسک را مساوی با خطر بدانند. اما اگر بخواهیم دقیق‌تر به این مسئله نگاه کنیم، ریسک به معنای عدم اطمینان است. به همین دلیل شرایط ریسکی ممکن است مثبت یا منفی باشند. منظور این است که این احتمال وجود دارد که در شرایط ریسکی قرار بگیریم، اما به سودآوری نیز برسیم. ریسک سرمایه‌گذاری و به طور کلی ریسک‌های مالی را به معنای احتمال زیان در سرمایه‌گذاری نیز معنا می‌کنند. حال که قصد داریم در خصوص دارایی بدون ریسک صحبت کنیم، بهتر است ابتدا با انواع ریسک آشنا شویم.

بیشتر بخوانید

در یک دسته‌بندی کلی می‌توان ریسک‌ها را به دو دسته ریسک سیستماتیک و ریسک غیرسیستماتیک تقسیم کرد.

ریسک سیستماتیک (Systematic Risk)

این ریسک غیرقابل حذف است و نمی‌توان از آن اجتناب کرد. به طور کلی تحولات بازار و اقتصاد در یک جامعه منجر به بروز چنین ریسکی می‌شود. پس این ریسک کلی است و به یک شرکت خاص محدود نمی‌شود. از آن‌جا که حرکت کلی بازار موجب ایجاد این ریسک‌ می‌شود، باید گفت ریسک‌های سیستماتیک بر تمام بخش‌های یک کشور اثر می‌گذارند.

ریسک غیرسیستماتیک (Unsystematic Risk)

این ریسک برخلاف ریسک قبلی قابل حذف است و به یک شرکت خاص مربوط است. یعنی چنین ریسکی ممکن است در نوع محصول، ساختار سرمایه، سهام‌داران و … اتفاق بیفتد. اما از منظری دیگر می‌توان ریسک‌ها را به چند دسته دیگر نیز تقسیم کرد که در دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد ادامه به شکلی مختصر به آن اشاره خواهیم کرد.

ریسک تورم

احتمالا از نام این ریسک متوجه شده‌اید که مبنای آن چیست. چنین ریسکی به قدرت خرید مردم و هم‌چنین نرخ تورم در هر کشور مربوط است. ریسک تورم این قدرت را دارد که بر کل بازار تاثیر بگذارد.

ریسک اعتباری (ریسک نکول)

زمانی که صحبت از ریسک اعتباری در سرمایه‌گذاری است، در واقع منظور عدم بازپرداخت اصل سرمایه یا سود است. سرمایه‌گذاران همیشه با این دغدغه مواجه‌اند که مبادا اصل پول‌شان را از دست بدهند. چنین ریسکی در اوراق مشارکت دولتی بسیار کمرنگ است. اما در اوراق بهادار بازار بورس، ریسک اعتباری زیاد است. چرا که بیشتر انواع دارایی بدون ریسک مانند اوراق بهادار، از جانب دولت و نهادی معتبر موجود در کشور، تضمین می‌شوند. از این رو ریسک نکول در این دارایی‌ها به چشم نمی‌خورد.

ریسک نقدشوندگی

امکان فروش اوراق بهادار در بازار ثانویه یک مسئله مهم است. ریسک نقدشوندگی دست روی همین مسئله می‌گذارد. این ریسک در اوراق خارج از بورس بسیار بیشتر به چشم می‌خورد. اما به طور کلی اوراق مشارکت از ریسک نقدشوندگی کمی برخوردارند. چرا که نقدشوندگی آن‌ها به میزان مطلوبی بالاست.

بیشتر بخوانید

ریسک نرخ بهره

گاهی پیش می‌آید که نرخ سود دستخوش تغییرات زیادی می‌شود. در این شرایط شاهد ریسک نرخ بهره هستیم. این ریسک بیش از هر چیز بر اوراق مشارکت و هم‌چنین سپرده‌های بانکی اثر می‌گذارد.

ریسک نرخ ارز

ریسک نرخ ارز به تغییرات و نوسان‌های زیاد نرخ ارز مربوط است. چنین ریسکی اثر خود را بر شرکت‌های صادراتی و وارداتی به خوبی نشان می‌دهد.

ریسک بازار

زمانی که بازده به دلیل نوسان های کلی بازار دستخوش تغییر می‌شود، پای ریسک بازار در میان است. معمولا چنین ریسکی در بازار سهام، آتی سکه و سایر بازارهایی مشاهده می‌شود که نوسان بالایی دارند.

ریسک سیاسی

یکی دیگر از انواع ریسک مالی و سرمایه‌گذاری، ریسک سیاسی است که به سیاست‌های یک کشور مربوط است. چنین ریسکی اثر فراوانی بر سرمایه‌گذاری‌های خارجی دارد.

منظور از دارایی بدون ریسک چیست؟

حال که با انواع ریسک در سرمایه‌گذاری آشنا شدیم، زمان آن رسیده است که به بیان مفهوم دارایی بدون ریسک بپردازیم. Risk-Free Asset به آن دسته از اوراق بهادار اطلاق می‌شود که بازدهی آن‌ها مشخص است و ریسک سرمایه‌گذاری در آن‌ها بسیار بسیار کم است. نباید چنین معنایی برداشت شود که به هیچ‌وجه ریسکی در این دارایی‌ها وجود ندارد. بلکه میزان ریسک به حدی پایین است که در قیاس با سایر دارایی‌ها می‌توان آن را بدون ریسک نامید. فراموش نکنید که هیچ دارایی بدون ریسکی وجود ندارد. چرا که همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد، تمام سرمایه‌گذاری‌ها و دارایی‌ها به نوعی ریسک دارند. اما مقادیر ریسک است که متفاوت خواهد بود.

پس دارایی بدون ریسک به دارایی‌هایی گفته می‌شود که ریسک آن‌ها چنان کم است که قابل چشم‌پوشی است. به علاوه اگر این دارایی‌ها را با اوراق بهادار دیگر مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که ریسک بسیار کمی دارند. دلیل این امر آن است که این دارایی‌ها از جانب دولت و بانک مرکزی و سایر نهادها منتشر یا پیشتیبانی می‌شوند و نظارت معتبری نیز بر روی آن‌ها وجود دارد. به دلیل همین پشتیبانی و نظارت، احتمال ورشکستگی نهادهای منتشرکننده این دارایی‌ها بسیار ضعیف است.

مثلا ریسک نکول که دغدغه سرمایه‌گذاران زیادی است در چنین دارایی‌هایی به چشم نمی‌خورد. همین امر موجب می‌شود که بازدهی دارایی بدون ریسک در قیاس با بازدهی سایر اوراق بهادار کم‌تر باشد. می‌توان دریافت که نوسان‌های قیمتی در چنین دارایی‌هایی چندان موثر نخواهد بود.

در تعریفی دیگر می‌توان یک دارایی بدون ریسک را دسته‌ای از اوراق دانست که بازده آتی آن‌ها مشخص است. یکی از مهم‌ترین اهدافی که موجب ایجاد چنین اوراقی شد، اجرای سیاست‌های پولی دولت و هم‌چنین بازپرداخت بدهی‌هایی است که پیمان‌کاران از دولت طلب دارند.

درجه اطمینان دارایی بدون ریسک

از آن‌جا که در دارایی بدون ریسک، میزان ریسک کم است، بازدهی آن‌ را به عنوان یک مبنا برای تعیین نرخ بهره رسمی در اقتصاد مورد استفاده قرار می‌دهند. به بیان دیگر به دلیل آن‌که ریسک سرمایه‌گذاری در چنین دارایی‌هایی بسیار اندک و ناچیز است، این سرمایه‌گذاری‌ها درجه اطمینان بالایی دارند. به همین دلیل است که بازده نرخ دارایی بدون ریسک، بسیار نزدیک به نرخ بهره جاری است. با این‌همه اوراق بدون ریسک حفاظتی در برابر تورم ندارند. درست است که روند سرمایه‌گذاری مجدد در آن‌ها بسیار قابل‌ پیش‌بینی است اما در شرایط تورمی این دارایی‌ها هم دارای ریسک هستند.

انواع دارایی بدون ریسک

معمولا اوراق بهادار دولتی که نرخ بهره آن‌ها تضمین‌شده است به عنوان دارایی بدون ریسک به شمار می‌روند. هم‌چنین اوراق بدهی و مشارکت نیز در دسته چنین دارایی‌هایی قرار می‌گیرند. اوراق بدهی خود به دو نوع بورسی و غیر بورسی تقسیم می‌شوند. در این میان اوراق غیربورسی را می‌توان از نهادهای معتبری که ناشر آن‌ها را اعلام می‌کند خریداری کرد. اما اوراق بدهی بورسی، از طریق سامانه‌های معاملاتی و کارگزاری‌ها، مانند سهام عادی قابل خریداری هستند. چند نوع اوراق مشارکت در بازار بورس ایران دادوستد می‌شوند که از جمله آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

اوراق خزانه اسلامی

این اسناد از جمله اوراق بهاداری به شمار می‌رود که دولت برای تسویه بدهی‌های خود واگذار می‌کند. اوراق خزانه با قیمت اسمی و سررسید تعیین‌شده قابل خریداری هستند. این اوراق از جمله انواع دارایی بدون ریسک به شمار می‌روند و سررسید آن‌ها کمتر از یک سال است. در بازار فرابورس می‌توانید این اوراق را با نماد اخزا مشاهده کنید.

افرادی که این اوراق را در اختیار دارند، از طریق مابه‌التفاوت قیمت خرید و ارزش اسمی دارایی در هنگام سررسید، به سود می‌رسند. توجه کنید که امکان پرداخت سود میان‌دوره‌ای در این اوراق وجود ندارد.

بیشتر بخوانید

اوراق مشارکت دولتی

اگر به دنبال ‌کاهش ریسک سرمایه‌گذاری هستید اوراق مشارکت دولتی از جمله گزینه‌های بسیار مطلوب به شمار می‌رود. این اوراق به منظور تامین مالی انواع پروژه‌های دولتی منتشر می‌شوند. هم‌چنین زمانی که دولت به بخش خصوص بدهکار باشد، اقدام به انتشار این اوراق می‌کند. افرادی که این اوراق را خریداری می‌کنند، در سود پروژه‌ها شریک خواهند بود. خریداران در مقاطع مشخص زمانی سود مشارکت خود را دریافت می‌کنند. هنگامی که موعد سررسید فرا می‌رسد، آن‌ها اصل پول خود را دریافت می‌کنند.

بیشتر بخوانید

اوراق صکوک

اما یکی دیگر از انواع دارایی بدون ریسک اوراق صکوک نام دارد. می‌دانید که اساس اوراق قرضه، قرض با بهره است. به همین دلیل است که این اوراق از منظر اسلام ربا هستند و حرام محسوب می‌شوند. از این رو در کشورهای اسلامی نمی‌توان به منظور تامین منابع مالی از این اوراق استفاده کرد. در همین راستا ابزارهای مالی اسلامی (صکوک) جایگزین این اوراق شده‌اند. اوراق صکوک اوراقی با ارزش مالی یکسان‌اند که در بازارهای سرمایه کشورهای اسلامی قابل معامله هستند.

اساس این اوراق، یکی از قراردادهای مورد تایید اسلامی است. دارندگان اوراق صکوک به صورت مشاع، مالک یک دارایی یا مجموعه‌ای از آن‌ها هستند. اوراق صکوک خود به دسته‌های دیگری تقسیم می‌شود که می‌توان در این میان به اوراق قرض‌الحسنه، اوراق مرابحه، اوراق اجاره، اوراق سلف و … اشاره کرد.

جمع‌بندی

همان‌گونه که در ابتدا بیان کردیم، ریسک سرمایه‌گذاری همیشه وجود دارد و نمی‌توان یک دارایی را یافت که ریسک در آن صفر باشد. تنها کاری که می‌توان کرد، سرمایه‌گذاری روی دارایی‌هایی است که ریسک آن‌ها کمتر از سایر دارایی‌هاست. افراد معمولا یا ریسک‌پذیر هستند یا ریسک‌گریز. آن‌ها که ریسک‌پذیرند، بازدهی بالاتری را با پذیرش ریسک بیشتر انتظار دارند. دسته دیگه افراد ریسک‌گریز هستند که بازده کمتری را توقع دارند ولی ریسک سرمایه‌گذاری آن‌ها نیز کمتر است.

این افراد معمولا سراغ دارایی بدون ریسک می‌روند. منظور از بدون ریسک دارایی‌هایی است که ریسک در آن‌ها نزدیک به صفر است. البته افرادی که ریسک‌پذیر هستند هم می‌توانند به منظور مدیریت و کنترل ریسک و هم‌چنین تنوع‌بخشی به سبد سهام خود، بخشی از پرتفوی خود را به این دارایی‌ها اختصاص دهند. از جمله انواع دارایی بدون ریسک در ایران می‌توان به اوراق خزانه اسلامی، اوراق مشارکت دولتی و اوراق صکوک اشاره کرد.

قواعد تعیین حدضررهای خروج ( STOP LOSS) چیست؟✔

ضرر

یک‌راه مهم دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد برای کنترل ریسک معاملاتی تعیین حدضرر‌های خروجی است. حدضرر خروجی ابزاری کاربردی برای مدیریت‌رسیک است و طراحی استراتژی مناسب برای آن یک هنر است. از سوی دیگر، نباید حدضررها را به گونه‌ای نزدیک تعیین کنید که باعث شود مدام از بازار خارج شوید و نباید آن‌ها را به اندازه‌ای آزاد بگذارید که اصلاً معاملاتتان در سود قفل نشود.

راهش این است که رویکردی را در پیش بگیرید که تعادلی میان این دو هدف است و بر پایه حرکت بازار باشد.

استراتژی تعیین حدضررتان باید به‌گونه‌ای باشد که مجال تنفس به معامله‌تان بدهد تا معامله‌تان در بالا و پایین شدن‌های عادی و طبیعی بازار، دوام بیاورد و بسته نشود.

دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد

فهرستی از ریسک‌هایی که باید با آن‌ها زندگی کنید:

ارزش و اهمیت تعیین حدضرر پیش از ورود به بازار این است که بدون این‌که دستخوش هیجانات شوید، می‌توانید بهترین خروج ممکن را برای انواع ریسک‌هایی که معرفی می‌کنیم، تعیین کنید. ورود به معامله، پیش از فکر‌کردن به این‌که کی می‌خواهید از بازار خارج شوید، بازی با دم‌شیر است. در ادامه فهرستی از ریسک‌ها آمده است که حدضرر خروج می تواند در حفاظت شما در برابر آن‌ها به شما کمک کند.

۱ـ ریسک معامله:

ریسک محاسبه شده‌ای که در هر معامله می‌پذیرید و با تغییر حجم معامله‌تان تنظیم می‌شود. این تنها ریسکی است که می‌توانید کنترل کنید. یک قاعده خوب و درست این است که در هر معامله، روی بیش از ۲ درصد سرمایه حسابتان ریسک نکنید.

۲ـ ریسک بازار:

ریسک ذاتی بودن درون بازار، ریسک بازار نام دارد و هیچ‌گونه کنترلی روی این‌گونه ریسک نداریم. این ریسک دربردارنده بیشترین ریسک ممکن در بازار است.

ریسک بازار ممکن است باعث شود که ریسک معامله‌ای را که به‌دقت محاسبه کرده‌اید بیش از میزان پیش‌بینی‌تان شود. ریسک بازار می‌تواند بسیار بیشتر از ریسک معامله باشد. به این دلیل بهتر است که هیچ‌گاه با بیش از ۱۰ درصد کل سرمایه‌تان معامله نکنید. این‌گونه ریسک شامل حوادث فاجعه‌بار جهانی و سقوط بازارهاست که باعث فلج کامل در بازار می‌شوند. همچنین، وقایعی که باعث ایجاد شکاف در نرخ در جهت خلاف معامله‌تان می‌شوند نیز ریسک بازار هستند.

۳ـ ریسک وجه تضمین:

ریسک این‌که ضررتان بیش از پول موجود در حساب معاملاتی‌تان شود. چون که از لورج استفاده می‌کنید. اگر بازار خلاف جهت‌تان حرکت کند، به کارگزارتان بدهکار خواهید شد.

۴ـ ریسک نقدشوندگی:

اگر هنگامی که می‌خواهید بفروشید، خریداری نباشد، آن‌گاه با مشکل ریسک نقدشوندگی روبرو هستید. علاوه بر این مشکل، این‌گونه ریسک می‌تواند گاهی بسیار هزینه به بار بیاورد، مثلا هنگامی که نرخ مستقیم دارد به سمت صفر می‌رود و نمی توانید از معامله خارج شوید. ریسک نقدشوندگی می‌تواند در پی یک واقعه پدید آورنده ریسک بازار ایجاد شده، یا شدت پذیرد.

۵ـ ریسک شبانه:

برای کسانی که روزانه معامله می‌کنند، ریسک شبانه نگرانی بزرگی است، از این بابت که اتفاقی که در طول شب رخ می‌دهد، یعنی هنگامی که بازار بسته است، می‌تواند به‌صورت ناگهانی بر ارزش معامله‌شان تأثیر بگذارد. این احتمال وجود دارد که با آغاز روز کاری شکاف نرخ رخ دهد و نرخ بازشدن بسیار از نرخ بسته شدن روز گذشته فاصله داشته باشد.

این‌گونه شکاف می‌تواند روی ارزش حساب‌تان تأثیری منفی بگذارد.

۶ـ ریسک پویایی:

در بازاری که بالا و پایین‌های ناگهانی زیاد باشد، ممکن است حدضررتان مرتب خورده شود و کاهش سرمایه سنگینی را تجربه کنید. ریسک پویایی هنگامی رخ می‌دهد که حدضررهای خروج‌تان با بازار سازگار نیستند و نمی‌گذارند معامله‌تان با توجه به جزرومد کنونی نرخ، مجال تنفس داشته باشد.

هفت حدضرر پایه‌ای

این مباحث که حدضررها را کجا باید گذاشت به سیستم معاملاتی مربوط می‌شود. نقاط خروج باید با نقاط ورود هماهنگ باشند و این هم یک مهارت معاملاتی است که باتجربه پیشرفت می‌کنند. انتخاب حدضرر واقعاً جدای از مدیریت سرمایه است. اما چنان با هم در ارتباط‌ اند که مهم است به‌عنوان بخشی از بحث‌مان نگاهی کلی به حدضررهای مختلف بیاندازیم.

چند نوع حد ضرر داریم که می‌توانید آن‌ها را در دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد سیستم معاملاتی خود جای دهید. هفت نمونه‌ای که در زیر آمده‌اند، آن‌هایی هستند که ارزشمندترند.

۱ـ حد‌ضرر اولیه(نخست):

نخستین حدضرری که در آغاز معامله تعیین می‌کنید، این نوع حدضرر پیش از ورود به بازار تعیین می‌شود. حدضرر اولیه برای تعیین حجم معامله نیز به کار می‌رود. این بیشترین ضرری است که در معامله کنونی خود می‌پذیرید.

۲ـ حد ضرر دنبال شونده:

با پیشرفت بازار، جلو می‌رود. این حد ضرر این توانایی را می‌دهد که هم‌زمان با حرکت بازار طبق پیش‌بینی شما، معامله‌تان را در سود قفل کند.

۳ـ حد ضرر مقاومتی:

این یک نمونه حدضرر دنبال شونده است که در روندها کاربرد دارد. این حدضرر درست زیر روند اصلاحی باز‌گشتی در یک روند تعیین می‌شود.

۴ـ حدضرر سه‌میله‌ای:

در یک روند هر‌گاه که به نظر بیاید بازار در حال از دست دادن جنبش است و پیش‌بینی بازگشت کنید، این حدضرر به کار می‌رود.

۵ـ حدضرر تک‌میله‌ای:

هنگامی که نرخ وارد محدوده هدف سود شما وارد شده، این حد ضرر را به‌ کار ببرید. همچنین وقتی که بازار هیجانی در یک جهت حرکت می‌کند و می‌خواهید که در سود قفل شوید نیز می‌توانید آن‌را به کار ببرید. معمولا، آن‌را هنگامی استفاده کنید که سه تا پنج میله نرخ با قدرت زیادی در جهت پیش‌بینی تان حرکت کرده باشد.

۶- حد‌ضرر خط روندی:

در یک روند افزایشی خط‌روند را باید زیر کف‌های نرخ رسم کرد و در روند کاهشی بالای سقف‌های نرخ، هنگامی‌که این‌گونه ضررها را تعیین کنید، وقتی‌که نرخ در ‌جهت خلاف خط بسته شد، معامله‌تان بسته می‌شود.

۷ـ حدضرر بر پایه خط کانال بازگشتی:

در این نمونه حد‌ضرر با توجه به کانال بازگشتی حد‌ضررها را تعیین می‌کنید. کانال بازگشتی بسیار به خط روند شبیه است. اما کانالی بسیار دقیق را میان سقف‌ها و کف‌های نرخ تشکیل می‌دهد و معمولا پهنای روند را نشان می‌دهد. در روند افزایشی حدضرر خارج از کف کانال تعیین می‌شوند و در روند کاهشی خارج از سقف کانال. برای این‌که حدضرر خورده شود نرخ باید خارج از کانال بسته شود.

دیگر حالت‌های ممکن برای تعیین حدضرر نیز معمولاً گرفته شده از همین هفت‌گونه‌اند. برای تعیین حدضرر، شما که معامله‌گرید باید داوری کنید. این داوری به تجربه شما بستگی دارد و این‌که چگونه معامله‌گری هستید. حدضررها را باید بر پایه رویکرد روانی و سطح راحتی خود تعیین کنید.

نکات مهم در قواعد تعیین حدضرر

اگر بازار خیلی زیاد به حدضررتان برخورد می‌کند، یا خیلی سریع از روندها خارج می‌شوید احتمالاً این‌گونه است که با ترس معامله می‌کنید. تلاش کنید و خود را از ترس رها نمایید و حد ضررها در نقاط منطقی بازار بگذارید.

حد ضررها را به نسبت حرکت نرخ بازار تعیین کنید و یک نقطه بدون فکر و غیر‌منطقی را انتخاب نکنید. بسیاری از معامله‌گرها به اشتباه به‌گونه‌ای حدضرر را انتخاب می‌کنند که در صورت خورده‌شدن حدضررشان همیشه مقدار دلاری که ضرر می‌کنند یکسان باشد. کسانی که این کار را می‌کنند کاملاً نقاط حمایت و مقاومت معناداری را که ضررها باید در آن نقاط باشد نادیده می‌گیرند.

می‌توانید حدضرر نخست‌تان را سه درصد دورتر از خط حمایت بگذارید.

نخست باید محدوده حمایت را مشخص کنید و آن‌گاه حد ضررتان را ۳ درصد دورتر از آن حمایت بگذارید.

رویکرد دیگری که می‌توانید امتحان کنید این است که حدضررتان را یک واحد دورتر سطح حمایت بگذارید. برای نمونه، در یک روند افزایشی، حد ضررتان را یک واحد پایین‌تر سطح حمایت بگذارید و برعکس، در یک روند کاهشی، حدضررتان را یک واحد بالاتر از حمایت بگذارید.

قواعد تعیین حدضرر خروج | آموزش مدیریت سرمایه | آکادمی پارسیان بورس

قواعد تعیین حدضرر خروج

نگذاشتن حدضرر

اگر اصلاً حدضرر نگذارید، راه شکست را در پیش گرفته‌اید. برای نمونه، وقتی که سهام معامله می‌کنید، اگر حدضرر نگذارید و ضررتان را تا لحظه‌ای نگه دارید که از لحاظ روانی فکر کنید نمی‌توانید از معامله خارج شوید چون که ضرر خیلی بزرگ است، در چنین مواقعی سرنوشت خودتان را به آن سهام پیوند زده‌اید. امّا ممکن است سهامی هم نباشد که بخواهید روی آن سرمایه‌گذاری کنید.

برخی سهام تنها برای معامله کوتاه‌مدت مناسب‌اند، چون تنها از جنبش آن‌ها سود می‌بریم ممکن است به هیچ‌وجه به مدت طولانی معامله در این سهام را باز نگه نداریم و روی آن سرمایه‌گذاری نکنیم. اگر می‌بینید که آرزو می‌کنید یک معامله عوض شده و خوب شود، درست معامله نمی‌کنید. برپایه دلایلی که با آن‌ها وارد معامله شده‌اید و محل حدضررتان، همواره باید در یک ثانیه بدانید که در معامله خواهید ماند یا از آن خارج خواهید شد.

حد ضرر روانی

در برخی بازارها، بهتر است که هنگام باز کردن معامله، حدضررتان را در بازار تعیین نکنید. برخی بازارسازها حد ضررتان را می‌بینند و اگر به اندازه کافی معامله‌گرهای دیگری هم باشند که حدضرر مشابهی داشته باشند. ممکن است بازارسازها تلاش کنند و حدضررتان را بزنند. آن‌گاه آن‌ها پول به دست می‌آورند و نه شما.

در چنین بازارهایی، می‌توانید در ذهن خود حدضرر را تعیین کنید و به محض این‌که بازار به آن نرخ رسید خارج شوید. اطمینان حاصل کنید که از دید روانی به اندازه کافی سفت و سخت هستید و انضباط لازم را برای خروج در زمانی که باید، دارید. اگر این‌گونه نیستید هنگام باز کردن معامله حدضرر را وارد کنید.

حدضرر متحرک

هیچ‌گاه بر پایه هیجان حدضررتان را جابه‌جا نکنید، مخصوصاً حدضرر اولیه‌تان. هنگامی که حدضررهای دنبال‌شونده جدید تعیین شدند، می‌توانید حدضررتان را جابه‌جا کنید تا در سود قفل شوید. اگر هم به حجم معامله سودده‌تان می‌افزایید، حدضررتان باید به گونه‌ای تنظیم شود که ریسک‌تان نسبت به حجم معامله جدید، ثابت بماند.

هنگامی که در پی افزایش حجم معامله، حدضررتان را تنظیم می‌کنید، همیشه حدضررتان را به معامله کنونی‌تان نزدیک کنید تا ریسک را نسبت به حجم معامله بیشتری که گذاشته‌اید ثابت نگه‌دارید. افزایش در حجم معامله معمولاً در پی افزودن به حجم یک معامله سودده انجام می‌پذیرد. هنگامی که این کار را انجام دادید، هیچ‌گاه حدضررتان را به عقب برنگردانید، چرا که حجم معامله بیشترتان مستلزم حدضرری نزدیک‌تر است تا بدین‌گونه کنترل لازم را بر روی ریسک داشته باشید.

بسیاری از معامله‌گرها پیرامون تعیین حدضرر برپایه بازه‌های زمانی مختلف سؤال می‌کنند. این روشی پیشرفته است. به‌عنوان یک قاعده کلی، همیشه حدضررتان را بر پایه همان بازه زمانی تعیین کنید که با توجه به آن وارد معامله شده‌اید. به عبارتی دیگر اگر با توجه به نمودار روزانه ورود به معامله‌تان را تعیین می‌کنید، با همان نمودار روزانه هم حدضرر اولیه‌تان را مشخص کنید.

این قاعده استثناهایی دارد، اما تنها پس از به‌دست آوردن تجربه کافی به این کار دست بزنید. نخست تلاش کنید با کار روی یک بازه زمانی به سودآوری برسید، پس از آن اگر خواستید به بازه‌های زمانی چندگانه بپردازید.

قواعد تعیین حدضرر خروج | آموزش مدیریت سرمایه | آکادمی پارسیان بورس

قواعد تعیین حدضرر خروج

قواعد نگه‌داشتن معامله در ساعات تعطیلی (طی شب):

هنگامی‌که معامله‌گرهای روزانه معامله‌ای را طی شب باز می‌گذارند، ریسکی را متحمل می‌شوند. از آنجا که همواره این احتمال وجود دارد که طی آن ساعات اتفاقات دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد پیش‌بینی ناپذیری رخ‌دهد. اتفاقات ناخواسته می‌توانند باعث شوند که بازار با شکاف باز شود و به‌گونه بدی بر حساب شما تاثیر بگذارد.

برای نمونه، اگر روی نمودار ۱۵ دقیقه‌ای معامله می‌کنید، حدضرر و حجم معامله‌تان همان بازه ۱۵ دقیقه‌ای خواهد بود. امّا تصور کنید که پنج دقیقه به پایان ساعت کاری مانده و معامله‌تان نیز سودده است و بر پایه نمودار ۱۵ دقیقه‌ای در صورت باز نگه داشتن معامله احتمال سود بیشتر نیز وجود دارد.

هنگامی که چنین اتفاقی می‌افتد، ۵ قاعده را در نظر بگیرید:

۱. معامله باید در آن‌ زمان در سود باشد.

۲. نمودار ۱۵ دقیقه‌ای باید نشان دهد که روندی قوی وجود دارد.

٣. بر‌پایه نمودار روزانه، باید حدضرری جدید تعیین کنید.

۴. از حجم معامله‌تان بکاهید تا بر پایه حدضرر جدید که روی نمودار روزانه تعیین می‌شود ریسک‌تان بیش از ۲ درصد حسابتان نشود.

۵. روز بعد که بازار باز شد، حتما لحظه باز شدن بازار، معامله‌تان را بررسی کنید.

بدین‌گونه ریسک‌های باز نگه داشتن معامله را در نظر گرفته‌اید. این کار ریسک‌تان را از بین نمی‌برد، اما آن را کاهش خواهد داد.

مشکل حدضررهایی که خوب انتخاب نمی‌شوند.

این‌که این نظم و انضباط را داشته باشید که حد ضرری را تعیین کنید و به آن پایبند بمانید، بهتر از آن است که اصلاً حد ضرری نداشته باشید؛ حتی اگر آن‌را خیلی خوب انتخاب نکنید. البته، هرچه راهبرد تعیین حد ضررتان بهتر باشد، سودآوری بیشتری خواهید داشت. پس از دیدگاه اقتصادی، بهینه‌سازی رویکردتان بسیار ضروری است.

رایج‌ترین بدی که انتخاب نامناسب حدضررها به همراه دارد این است که هنگام حرکت‌های اصلاحی، بازار به حدضررتان برخورد کرده و سپس در جهت اولیه که در آن معامله داشتید بازگشته و به سرعت به حرکت خود ادامه می‌دهد. این‌که پشت سرهم بازار به حدضررتان برخورد کند، باعث می‌شود که با افزودن به نرخ کمیسیون سرمایه‌تان به باد رود.

به یاد داشته‌ باشید که هیچ راهبرد کاملی برای تعیین حدضرر وجود ندارد و راهی نیز برای زمان‌سنجی کاملاً دقیق بازار وجود ندارد. هدف‌تان باید این باشد که کاری کنید که احتمال موفقیت‌تان بیشتر شود. هنگامی که تجربه‌‌تان بیشتر شد درس‌هایی را که‌ از کار در بازار یاد می‌گیرید به استراتژی خود خواهید افزود. تجربه‌ای که به دست می‌آورید، کلید افزایش سودآوری شماست. اما به یاد داشته باشید که همواره حدضررتان را پیش از ورود به معامله تعیین کنید.

بازار به فضایی برای تنفس نیاز دارد، همچنین حدضرری که انتخاب می‌کنید.

بازار همچون موجودی زنده است که نیاز به تنفس دارد. کم پیش ‌می‌آید که برای مدت طولانی کاملاً در یک جهت به حرکت خود ادامه دهد. بلکه، در یک جهت حرکت می‌کند، اصلاح انجام می‌دهد، دوباره به حرکت خود در روند اصلی ادامه می‌دهد، اصلاحی دیگر انجام می‌دهد، و به همین ترتیب حرکت می‌کند. دم و باز دم می‌کند، بالا و پایین می‌شود و شما هم باید این آزادی را به بازار بدهید. حتی در بازارهای جانبی هم بالا و پایین وجود دارد، مثل جزر و مد. بازار مثل طبیعت است، شما هم باید یاد بگیرید که خود را با جزر و مدش هماهنگ کنید.

به این دلیل است که گذاشتن حدضرر در سطوح عمده حمایت نرخ، اهمیت بالایی دارد. معمولاً سطوح حمایت عمده، نشان‌دهنده واقعیت‌هایی مهم در بازار هستند که با حجم معامله کافی رخ می‌دهند و تعیین کننده سطح حدضرر هستند.

حال با پذیرش این واقعیت که بازار پشت سرهم بالا و پایین می‌شود، چگونه می‌توان احتمال خروج مکرر را به خاطر برخورد بازار با حدضررمان و از دست‌دادن روندی که بالا و پین شدن نرمالی دارد، کاهش داد؟

پاسخ به این پرسش را می‌توان در حرکت و جنب و جوش کنونی بازار یافت که با توجه به نرخ حجم و پویایی می‌توان آن را به دست آورد. باید اطمینان حاصل کنید که سیستم و رویکردتان این عوامل را به شیوه قابل توجهی در نظر می‌گیرد به گونه‌ای که حد ضررهایتان فضای کافی را برای تنفس به بازار بدهند.

حدضرر برای این است که شما را از ریسک در امان بدارد، و در عین ‌حال باید آزادی لازم را برای تنفس به بازار بدهد.

کاربرد جنب و جوش کنونی بازار در تعیین حدضرر

به عنوان نکته پایانی پیرامون حدضرر، باید یادآور شوم که استراتژی‌ای که برای تعیین حدضررتان برمی‌گزینید به گونه‌ای باشد که یک مقدار دلاری دل‌بخواهی را برای انتخاب حدضرر ملاک قرار ندهید. برای نمونه نگویید که «هنگامی که این معامله ۲۰۰ دلار خلاف جهت معامله‌ام رفت، خارج می‌شوم،» یا «حدضررمان را به گونه‌ای می‌گذاریم که بیش از یک یا دو واحد روی این معامله از دست ندهیم.» اگر یک نقطه خروج تصادفی انتخاب کنید که مستقل از اطلاعات اساسی‌ای باشد که بازار در دسترس‌تان می‌گذارد، در واقع حرف بازار را نادیده گرفته‌اید. اگر بدانید که چگونه باید به حرف‌های بازار گوش دهید، خودش به شما می‌گوید که حدضررتان را کجا قرار دهید.

نخست، بر پایه جنبش کنونی بازار، نقطه مناسب را برای حدضرر مشخص کنید. سپس حجم معامله‌تان را به گونه‌ای انتخاب کنید که بتوانید مقدار دلاری را که ممکن است ضرر کنید. تعیین کنید؛ نه برعکس آن.

چگونه دادوستد در بازارهای مالی را فرا گیریم؟

چگونه دادوستد در بازارهای مالی را فرا گیریم؟ رشته های گوناگونی در بازارهای مالی برای بررسی و سرمایه گذاری وجود دارد. عوامل مختلفی از جمله ریسک پذیری افراد، اهداف، سلیقه و علاقه، ریسک و بازدهی و . می تواند در گزینش بازار جهت سرمایه گذاری و دادوستد نقش ایفا کند. چنانچه بپذیریم که دانش اساس و پایه تجارت و دادوستد در بازارهای مالی را تشکیل می دهد، باید این نکته را نیز بپذیریم که برنامه ریزی و روش یادگیری با اهمیت است. در زیر فرایند یادگیری در بازارهای مالی.

چگونه دادوستد در بازارهای مالی را فرا گیریم؟

چگونه دادوستد در بازارهای مالی را فرا گیریم؟

رشته های گوناگونی در بازارهای مالی برای بررسی و سرمایه گذاری وجود دارد. عوامل مختلفی از جمله ریسک پذیری افراد، اهداف، سلیقه و علاقه، ریسک و بازدهی و . می تواند در گزینش بازار جهت سرمایه گذاری و دادوستد نقش ایفا کند.
چنانچه بپذیریم که دانش اساس و پایه تجارت و دادوستد در بازارهای مالی را تشکیل می دهد، باید این نکته را نیز بپذیریم که برنامه ریزی و روش یادگیری با اهمیت است. در زیر فرایند یادگیری در بازارهای مالی به طور خلاصه مورد بررسی قرار گرفته است. نمودار فرایند آموزش در بازارهای مالی

۱) مفاهیم سرمایه گذاری:

هدف از ارائه این بخش آشنایی با مفاهیم سرمایه گذاری است. در اینجا به این موضوع اساسی پرداخته می شود که هدف از سرمایه گذاری در بازارهای مالی چیست و چه دیدگاههایی نسبت به آن وجود دارد. همچنین به این بحث پرداخته می شود که چه تفاوتی بین سرمایه گذاری در بخش حقیقی و بخش مالی اقتصاد وجود دارد. در مجموع اهداف، دیدگاهها، رویکردهای گوناگون و مفاهیم سرمایه گذاری به طور آشکار روشن می گردد.

۲) مبانی دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد و مفاهیم بازار:

رشته های گوناگونی در بازارهای مالی برای بررسی و سرمایه گذاری وجود دارد. عوامل مختلفی از جمله ریسک پذیری افراد، اهداف، سلیقه و علاقه، ریسک و بازدهی و . می تواند در گزینش بازار جهت سرمایه گذاری و دادوستد نقش ایفا کند. پس از گزینش بازار، باید پایه ها، مفاهیم و مبانی آن مورد بررسی قرار گیرد، تا بدین ترتیب تصویر روشنی از آنچه سرمایه گذار می خواهد انجام دهد، بدست آید. اساس و بنیاد، چگونگی پدید آمدن بازار و تاریخچه، ساختار، ریسک و بازده، بازیگران بازار، عوامل سازنده دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد بازار، نقش بازار در اقتصاد، چگونگی پیوند اجزاء بازار، ابزارهای دادوستد و دیگر مسائل موضوعات کلیدی در این بخش هستند. همچنین عوامل و پارامترهای گوناگون و موثر بر قیمتها در بازار باید مورد بررسی کامل قرار گیرد.

پس از شناخت مخاطرات و ریسکهای بازار، باید مفهوم ریسک و بازده روشن شود. دیدگاه افرد نسبت به ریسک و نحوه ریسک پذیری به صورت کوتاه بررسی می گردد، اما موضوع مهم در این بحث شناخت مفاهیم ریسک و بازده و ریسک سرمایه گذاری است. محاسبه ریسک و بازده و نیز ارزیابی آن مدنظر قرار می گیرد.

۴) تفسیر و تحلیل بازار:

متغیرهای بسیاری بر عرضه و تقاضای بازار اثر می گذارند. برای پی بردن به چگونگی تغییر قیمتها و تجزیه و تحلیل روابط موجود سرمایه گذار باید با تحلیل و تفسیر بازار مورد نظر آشنایی پیدا کند. سرمایه گذار در یک فرایند و کاوش با بکارگیری اطلاعات در دسترس و داده ها تلاش دارد که روابط را تشریح کرده و نتایجی را بدست آورد. دو روش رایج برای تجزیه و تحلیل و تفسیر بازارهای مالی وجود دارد:
الف) یکی بهره گیری از نمودار قیمتها
ب) و دیگری بکارگیری بنیادهای اقتصادی

۴-۱) تفسیر نموداری (تکنیکی):

در این روش تحلیلی سرمایه گذار تنها بر پایه نمودار قیمتها و پیشینه تاریخی تلاش دارد که تغییرات نرخها و قیمتها را تفسیر نماید. اساس تحلیل تکنیکی بر تفسیر قیمتها و حجم مبادلات استوار است و ابزارهای ریاضی و هندسی در روش تحلیل کاربرد فراوان دارد.

۴-۲) تفسیر بنیادی:

این رویکرد به تحلیل بنیادهای اقتصادی توجه دارد و در آن تلاش می شود که اساس و بنیاد حرکت نرخها و قیمتها مورد بررسی قرار گیرد. تفسیر بنیادی بر این باور است دنیایی از ریسک در دادوستد وجود دارد که عرضه و تقاضا تحت تاثیر بنیادهای اقتصادی قرار دارد و با تحلیل آن چشم اندازهای آینده قیمت بدست می آید.

۴-۳) روانشناسی بازار:

این بخش در کنار تحلیل و تفسیر بازار قرار می گیرد و به معامله گر کمک می کند که بتواند رفتار بازار را بهتر تجزیه و تحلیل کند. روانشناسی بازار به این بحث می پردازد که انسانها در دادوستدها چگونه می اندیشند و حرکت قیمتها بر اساس رفتار آنها چگونه قابل تفسیر است. خواندن روانشناسی بازار دیدگاه سرمایه گذار نسبت به دادوستد را گسترده تر می سازد.

۵) نظام تجاری و دادوستد:

هر فعالیت تجاری پس از ارزیابی ریسک و بازده طرح نیاز به تدوین نقشه تجاری و برنامه ریزی دارد. در این بخش سرمایه گذار باید نمای روشنی از آینده و چشم اندازهای کسب و کار داشته باشد و بر اساس آن چگونگی اداره سرمایه را ترسیم نماید. بخشها و اجزایی که نظام تجاری و دادوستد را به یکدیگر پیوند می زنند تا بدان وسیله سرمایه گذار در چارچوب آن فعالیت نماید مورد بررسی قرار می گیرند.

۵-۱) مدیریت دارایی:

یکی از اجزاء نظام تجاری و دادوستدی نحوه اداره دارایی و سرمایه است که میزان دارایی را با ریسکهای کسب و کار متناسب و متعادل می سازد. تعادل بین سرمایه و ریسكهای بازار بخشی از مهارت سرمایه گذار در جهت مدیریت سرمایه گذار را دربرمی گیرد. مدیریت دارایی فرایند تحلیل میزان حجم دادوستد با توجه به ریسک و عامل بالقوه سود می باشد.

کنترل و مدیریت ریسکهای کسب و کار بخش مهمی از کامیابی و موفقیت در تجارت به شمار می آید. هرچند ریسکها می توانند مهار و مدیریت شوند، اما آنها هرگز به طور کامل نمی توانند از میدان بازی زدوده و حذف شوند.

۶) اصول و قوانین دادوستد:

در هر تجارتی پایه ها و اصولی وجود دارد که یادگیری آنها از دیدگاه کلان به سرمایه گذار یاری می رساند.

۷) روانشناسی فردی و بهداشت روانی:

این بخش به تصمیم گیریهای سرمایه گذار و رفتار وی در مدیریت سرمایه گذاری می پردازد. کنترل احساسات و رفتار سرمایه گذار در مواجه با تجارت مورد بررسی قرار می گیرد.

۸) آشنایی با روش نگارش تفسیر بازار:

اصول و روش ثبت و نگارش تحلیل موضوعی است که در اینجا بررسی می گردد.

۹) بکارگیری راهبردهای دادوستد:

خط مشی و سیاست تجاری در این بخش مورد بحث قرار می گیرد. راهبردها و خط مشیهای بسیاری برای دادوستد در بازارهای مالی وجود دارد. سرمایه گذار باید با مخاطرات و مزایای هر راهبرد آشنا شود و با توجه به نظام تجاری و دادوستدی خود تصمیم بگیرد که چه راهبرد (هایی) را برای خود برگزیند.

۱۰) کارآموزی و آزمون راهبردها:

پس از شناخت کامل تحلیل و تفسیر بازار و آشنایی با راهبردهای آن نیاز است که در دنیای آزمایشی سرمایه گذار فرایند تجاری و دادوستد خود را آزمون نماید. شبیه سازی الگوی تجاری در یک دوره زمانی مهترین بخش فرایند آموزش و یادگیری را تشکیل می دهد.

۱۱) پژوهش در بازار:

اکنون سرمایه گذار می تواند در ادامه یادگیری، تجربیات و اندوخته های علمی خود را در قالب مشخص به نگارش درآورد. پژوهشهای آماری در زمینه های گوناگون می تواند در دستور کار قرار گیرد.
"اطلاعات به طور نسبی کم ارزش می نمایند، مگر آنکه باتجربه و کارآزمودگی آمیخته شوند. کلارنس دی، ۱۹۲۰
منبع:مؤسسه آموزش و پژوهش های اقتصادی
ارسال توسط کاربر محترم سایت : omidayandh



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.