استفاده از فراکتال ها در معاملات


سیگنال خرید بشقابی (DiB) : سیگنال خرید شامل سه خط هیستوگرامی متوالی در بالای خط صفر این اندیکاتور می باشد به گونه ای که خط اول بلند تر از خط وسطی بوده و می تواند به هر دو رنگ سبز یا قرمز باشد، خط وسطی قرمز بوده و خط سوم که خط سیگنال است می بایست سبز باشد

امواج الیوت و هندسه فراکتالی

در این مجموعه مقالات سعی داریم تا توضیحی جامع پیرامون اصل موج الیوت ارائه دهیم. مبنای این نظریه چرخه و زیرجزهای تکرارشونده‌ در نمودار موج است که در سابقه معاملاتی قرار گرفته و هر زمان که سطح فعالیت کاربران بازار معاملات افزایش یابدتشدید موج صورت می‌گیرد و زفتار بازار نمود بیشتری در امواج پیدا می‌کند. این شکلگیری می‌تواند یک سونامی را ایجاد نماید که تلفیقی از تحلیل چندین موج می‌باشد و تجلی این قانون در آن کاملا مشهود است. در این میان پیشبینی‌های بسیاری از طریق واکاوی امواج می‌تواند صورت گیرد و مباحثی نظیر ساختارهای فراکتالی مطرح گردد. در ادامه این دسته مقالات توضیحاتی با موضوعیت امواج الیوت و مبانی هندسه فرکتالی ارائه می‌گردد.

الف) اصل موج الیوت

اصل موج الیوت نوعی تحلیل تکنیکال است که معامله گران برای شناسایی چرخه بازار مالی و پیش بینی روند بازار با شناسایی افراط سرمایه‌گذار از دیدگاه روانشناسی‌، بالا رفتن و پایین آمدن قیمت‌ها و سایر عوامل جمعی را مورد تحلیل قرار می‌دهند. رالف نلسون الیوت (حسابدار حرفه ای 1871)‌، اصول آن را کشف کرد و ابزارهای تحلیلی را در دهه 1930 توسعه داد. وی ادعا کرد که قیمت‌های بازار در الگوهای مشخصی گسترش می‌یابند‌، این ادعا امروزه اصل امواج الیوت یا به طور ساده‌تر موج اصلی ‌نامیده می‌شود. الیوت نظریه رفتار خود در بازار را در کتاب “اصل موج” در سال 1938 منتشر کرد‌، و آن را به طور خلاصه در سال 1939 در مجله جهانی فایننشال ارائه داد و تمامی جوانب این موضوع را در اثر خود تحت عنوان “قوانین طبیعت: راز جهان” چاپ نمود. الیوت اظهار داشت: “چون انسان تحت عمل ریتمیک قرار دارد‌، محاسبات مربوط به فعالیت‌های خود را ‌می‌توان با توجیه و یقینی غیرقابل انکار، پیش بینی کرد.”

طراحی کلی

اصل موج الیوت بیان ‌می‌کند که روانشناسی سرمایه‌گذاری جمعی‌، یا روانشناسی جمعیت‌، در توالی‌های طبیعی میان خوش بینی و بدبینی حرکت ‌می‌کند. این نوسانات، الگویی را ایجاد ‌می‌کنند که در حرکت قیمت بازارها با هر مرتبه‌، روند یا مقیاس زمانی مشهود است.

در مدل الیوت‌، همانطور که در تصویر فوق نشان داده شده است، قیمت‌های بازار میان یک مرحله کنشی و یک مرحله اصلاحی در همه مقیاس‌های زمانی جریان متناوب دارد.

تکانه‌ها همیشه به مجموعه ای از 5 موج درجه پایین تقسیم ‌می‌شوند و دوباره میان کاراکتر انگیزشی و اصلاحی متناوب قرار ‌می‌گیرند‌، به طوری که امواج 1‌، 3 و 5 ضربان هستند و امواج 2 و 4 امواجی کوچکتر از امواج 1 و 3 هستند. در بازار خرس‌، روند غالب رو به پایین است‌، بنابراین الگوی معکوس ‌اتفاق می‌افتد (برای نمونه ضربان موج 5 رو به پایین و 3 رو به بالا ). ذکر این نکته ضروری است که امواج انگیزشی همیشه با روند حرکت ‌می‌کنند‌، در حالی که امواج اصلاحی در برابر آن حرکت ‌می‌کنند.

الگوهایی به ساختارهای 5 و 3 موج پیوند ‌می‌خورند که خود، ساختارهای موج مشابه خود را با افزایش اندازه یا درجه بالاتر تشکیل ‌می‌دهند. به پایین ترین 3 از چرخه ایده آل توجه کنید. در اولین دنباله 5 از موج کوچک‌، امواج 1‌، 3 و 5 انگیزشی و تحریکی هستند‌، در حالی که امواج 2 و 4 اصلاحی می‌باشند. این نشان ‌می‌دهد که تکانه موج یک درجه بالاتر به سمت بالا است. همچنین این سیگنال از آغاز اولین توالی تصحیحی کوچک سه موج دارد. پس از پنج موج اولیه به بالا و سه موج پایین‌، دنباله دوباره شروع ‌می‌شود و هندسه فراکتالی شباهت خود را با توجه به ساختار پنج و سه موج که زیر آن یک درجه بالاتر است‌، شروع ‌می‌شود. الگوی انگیزه تکمیل شده شامل 89 موج است‌، و به دنبال آن یک الگوی تصحیحی تکمیل شده از 55 موج وجود دارد.

هر درجه در الگو، در بازار مالی یک نام دارد. درجه‌ها نسبی هستند؛ آنها با فرم و نه با اندازه یا مدت زمان مطلق تعریف ‌می‌شوند. امواج در همان درجه ممکن است از اندازه و یا مدت زمانی مربوطه بسیار متفاوت باشند.

طبقه بندی یک موج در هر درجه خاص ‌می‌تواند متفاوت باشد‌، اگرچه متخصصان عموماً با ترتیب استاندارد درجه‌ها (مدت زمان تقریبی داده شده) متفق النظر می‌باشند:

  • سوپر سیکل بزرگ (Grand supercycle): چند قرن
  • سوپر سیکل (Supercycle): چند دهه (حدود 40-70 سال)
  • سیکل (Cycle): یک سال تا چند سال (یا حتی چندین دهه تحت الحاق الیوت)
  • اولیه (Primary): چند ماه تا چند سال
  • متوسط (Intermediate): هفته‌ها تا ماه‌ها
  • مینور (Minor): هفته‌ها
  • مینت (Minute): روزها
  • Minuette: ساعت‌ها
  • Subminuette: دقیقه‌ها

تشخیص الگو و فراکتالها

مدل بازار الیوت به شدت به بررسی نمودارهای قیمت اعتماد دارد. متخصصان و کارشناسان روندهای در حال توسعه را برای تفکیک امواج و ساختارهای موج مطالعه ‌می‌کنند و تشخیص ‌می‌دهند که قیمت‌ها در مرحله بعد چه رفتاری دارند. بنابراین استفاده از اصل موج نوعی شناخت الگو است.

ساختارهای الیوت توصیف شده در بالا، با تعاریف ارائه شده از فراکتال‌ها مطابقت دارند ( الگوهای خود مشابه در هر درجه از روند ظاهر ‌می‌شوند). ریاضی‌دانانی نظیر مندلبورت و هادسن ‌می‌گویند‌، دقیقاً همانطور که در طبیعت، شکستگی‌های طبیعی اتفاق ‌می‌افتند و با گذشت زمان پیچیده تر ‌می‌شوند‌، مدل برگرفته از اصل موج الیوت نشان ‌می‌دهد که روانشناسی جمعی انسان در الگوهای طبیعی‌، از طریق تصمیم گیری‌های خرید و فروش منعکس شده در قیمت‌های بازار‌، شکل ‌می‌گیرد: “گویا ما به نوعی برنامه ریزی شده ایم؛ توسط ریاضیات. سواحل‌، کهکشان‌، دانه‌های برف یا انسان؛ همه ما به همان نظم محدود ‌می‌شویم. ”

این فرض که بازارها در الگوهای قابل تشخیص باز ‌می‌شوند با فرضیه کارآمد بازار مغایر است و بیان ‌می‌کند که نمی‌توان از داده‌های بازار مانند حرکت میانگین و حجم، رفتار ان را پیش‌بینی نمود.

بنوئد ماندلبروت این سوال را مطرح کرده است که آیا امواج الیوت ‌می‌توانند بازارهای مالی را پیش بینی کنند:

” … اما پیش بینی موج یک تجارت بسیار نامشخص است. این هنری است که قضاوت ذهنی نمودارها بیش از حكم عینی و قابل تكرار اعداد اهمیت دارد. ”

منتقدان هشدار ‌می‌دهند که اصل موج بسیار مبهم است بجای اینکه مفید باشد زیرا نمی‌تواند به طور مداوم در هنگام شروع یا پایان موج، شناسایی گردد‌، و اینکه پیش بینی موج الیوت مستعد تجدید نظر ذهنی است. برخی که طرفدار تحلیل تکنیکی بازارها هستند‌، ارزش تحلیل موج الیوت را زیر سوال برده اند. دیوید آرونسون‌، تحلیلگر تکنیکال در اینباره می‌نویسد:

اصل موج الیوت‌، همانطور که در عمل رایج است‌، یک تئوری قانونی نیست‌، بلکه یک داستان و تنها یک داستان قانع کننده است که توسط رابرت پرچر به صورت فصیح بیان ‌می‌شود. این محاسبه قانع کننده است زیرا EWP توانایی ظاهری قابل توجهی دارد که بتواند هر بخش از تاریخ بازار را تا حداکثر نوسانات دقیقه خود، مورد بررسی قرار دهد. من ادعا ‌می‌کنم که این امر با قواعد کاملاً تعریف شده ایجاد گردیده و امکان در نظر گرفتن تعداد زیادی از امواج تو در تو با شدت متفاوت را دارا می‌باشد. این به تحلیلگر الیوت همان آزادی و انعطاف پذیری را ‌می‌دهد که به منجمان پیش از کوپرنیکی اجازه ‌می‌دهد همه حرکات سیاره مشاهده شده را توضیح دهند‌، حتی اگر نظریه اساسی آنها درباره یک جهان زمین محور اشتباه باشد.

7 مورد از بهترین ترکیب اندیکاتورها در معاملات بورس

شناسایی ترکیب اندیکاتورهای مناسب، می تواند به بهبود استراتژی معاملاتی شما کمک کند. اندیکاتورهای تکنیکال این امکان را به تریدرها می دهد تا ارزها، سهام ها و سایر دارایی های قابل معامله ی خود را تجزیه و تحلیل کنند. با ترکیب اندیکاتورهای تکنیکال می توانید پیش بینی کنید که آیا احتمال افزایش ارزش دارائی های شما وجود دارد یا خیر. در پست وبلاگ امروز ما بحث خواهیم کرد که ترکیب اندیکاتورها چگونه می تواند ابزاری مناسب در جهت معاملات بورس باشد.

شناسایی بهترین ترکیب اندیکاتورها در بورس

در حال حاضر ما بر روی اندیکاتورهای تکنیکال تمرکز خواهیم کرد و بعداً استراتژی های معاملاتی در ارتباط با قیمت را مد نظر قرار خواهیم داد. مطالعه ی حرکت قیمت و الگوهای کندل استیک همیشه اهمیت جهانی دارند و مهم نیست که چه استراتژی و یا تجزیه و تحلیلی انجام شده است. ترکیب اندیکاتورهای مذکور زیر فقط اندیکاتورها و ابزارهای آن، حرکت قیمتی و همین طور الگوهای کندل استیک را که قابلیت اضافه شدن به مجموعه را دارند، در نظر میگیرد. مطالب زیر تنها بهترین ترکیب اندیکاتورها را در نظر می گیرد و نمودارها به جهت سهولت در تجزیه و تحلیل ساده تر ارائه می شوند، لذا نمودارهای پرازدحام را به منظور درک بهتر لحاظ نکرده ایم.

برخی از استراتژی های معاملاتی از سه اندیکاتور تکنیکال یا حتی بیشتر استفاده می کنند، لذا بهترین ترکیب اندیکاتورهای مختلف در معاملات بورس دارای ویژگی های زیر هستند:

  • از اندیکاتورها و ابزارهایی استفاده می کند که اطلاعاتی در مورد روند، مومنتوم، الگوها و حمایت و مقاومت ارائه می دهد.
  • اندیکاتور و ابزارهایی را به کارگیری می کند که اهداف دیگری را دنبال می کنند و زمانی که برای اهداف یکسان استفاده شوند، مقدار و ارزش آن ها کاهش می یابد. اگر شما ۲ تا EMA باسرعت متوسط را در یک نمودار قرار دهید و همچنیناندیکاتور ایچیموکورا نیز لحاظ کنید، در این حالت این مجموعه، از دو اندیکاتور برای اهداف یکسان استفاده می کند که به آن شناسایی روند نیز می گویند.
  • از اندیکاتورهایی استفاده می کند که از یکدیگر پشتیبانی می کنند و دارای معنی و ارزش هستند و همواره نمودارهای خود را تمیز و قابل درک نگه می دارند. مهم نیست که هر تریدر چه می گوید ، بلکه نکته ی مهم این است که اندیکاتورها و ابزارها برای شما معنی و مفهوم قابل درکی دارند.

ترکیب اندیکاتورهای (ورود ، روند) Strike و (خروج ، مومنتوم) ATR

اندیکاتور strike یک عنصر بسیار عالی جهت شناسایی روند است. ابزارهای این اندیکاتور نیز به وضوح نشان می دهد که ورودی هایی که از طریق کندل ها ترسیم شده اند در کجای نمودار قرار دارند. اندیکاتورهای strike و ATR یک ترکیب عالی را تشکیل می دهند زیرا منطقه و نقطه ی خروج را براحتی مشخص می کنند. آن ها در کنار یکدیگر به صورت ساده و روشن برنامه های ورود و خروج را با قوانین واضح و مختصر انجام می دهند و فضای شک و تردید را نیز از بین می برند.

ترکیب اندیکاتور ها

ترکیب اندیکاتورهای (S&R ،ورود، خروج) fibonacci و (الگو/ روند) trend lines

ابزار فیبوناچی بسیار کارآمد است، زیرا می تواند برای ورودی ها، خروجی ها، حمایت و مقاومت، و حتی برخی از الگوهای گارتلی (gartley) مورد استفاده قرار گیرد. ابزارهای فیبوناچی زمانی بهترین هستند که یک بازار روند مناسبی داشته باشد و دارای محدودیت نباشد، لذا به همین دلیل است که خط روند از اهمیت بالایی برخوردار است. کانال های روند به شناسایی روند بسیار کمک میکنند در نتیجه در این حالت تریدرها اشتباهات کمتری را مرتکب می شوند. خط روندها نیز هنگام شناسایی الگوهایی مانند پرچم و مثلت بسیار سودمند هستند لذا این اندیکاتورهای بسیار مشابه می توانند بهترین ترکیب اندیکاتورها را جهت انجام معاملات روز تشکیل دهند.

ترکیب اندیکاتور ها

ترکیب اندیکاتورهای (مومنتوم/روند) oscillator و (S&R، ورود، خروج) fractals

اسیلاتورها یک روش تجزیه و تحلیل هستند که در آن ها، نوع روند به بررسی این موضوع می پردازد که ستون های هیستوگرام در مقایسه با خط میانی در کجای نمودار قرار دارند. فاصله ی استفاده از فراکتال ها در معاملات بین ستون های هیستوگرام و خطوط صفر نیز نشان دهنده ی قدرت یا فقدان مومنتوم است. فراکتال ها (fractals) درواقع یک تجسم ساده و سریع از حمایت و مقاومت هستند و می توانند نقطه ی شکست را نیز نشان دهند.

ترکیب اندیکاتور ها

ترکیب اندیکاتورهای (S&R، ورود، خروج) fibonacci و ( الگوها/ روند / مومنتوم) moving average

این ترکیب استفاده از فراکتال ها در معاملات خاص نیز شبیه ترکیب اندیکاتورهای فیبوناچی و خط روند است، و تنها تفاوت میان خط روند و میانگین متحرک (moving average) این است که یک میانگین متحرک بصورت خودکار در یک نمودار ترسیم می شود و یک حالت پویا دارد ، لذا سطح خود را با هر نوار جدید تنظیم می کند .

در زیر استفاده از فراکتال ها در معاملات به معرفی یک نمونه از اندیکاتورهای پرکاربرد جهت تفهیم بهتر موضوع می پردازیم.

اندیکاتور خط روند یا trend line

خط روند ابزاری اختیاری است که توسط خوده معامله گر، مانند فیبوناچی به نمودار اضافه می شود. همچنین خط روند ثابت است، زیرا به دلیل داشتن یک کندل جدید زاویه ی آن تغییر نخواهد کرد. به عنوان نکته ی آخر، زمانی که اندیکاتور مسطح یا بدون روند باشد از میانگین متحرک می توان به صورت غیر مستقیم استفاده کرد.

ترکیب اندیکاتورهای (مومنتوم، ورود، خروج، S&R) parabolic و (روند / الگوها) moving average

اندیکاتور پارابولیک روشی برای شناسایی مجموعه هایی است که شکست بالقوه را نشان می دهد. در حالی که میانگین متحرک می تواند به شناسایی روند کمک کند. با استفاده از ترکیب اندیکاتورهای پارابولیک و میانگین متحرک، تریدرها قادر خواهند بود تا یک قیمت یکپارچه ای را در ادامه ی روند داشته باشند.

بزرگترین ریسک، شکست قیمتی یا معکوس شدن های ناگهانی است و هر دوی این خطرات می توانند در زمان استفاده از الگوهای کندل استیک و واگرایی (divergence) قدری کاهش یابند. اندیکاتور پارابولیک SAR که به اعتقاد ما دقیق ترین شاخص بورس محسوب می شود به شما کمک می کند تا وقتی که تغییر قیمت شروع می شود، عملکرد درستی را داشته باشید.

ترکیب اندیکاتورهای (مومنتوم ، روند) divergence و ( ورود، خروج، S&R) trend line

اندیکاتورهای واگرایی مانند MACD, استفاده از فراکتال ها در معاملات RSI, یا AO اطلاعات ارزشمندی را در مورد اینکه آیا روند و مومنتوم قدرت کافی برای ادامه ی کار را دارند، فراهم می کند. فقدان واگرایی به معنای آن است که یک روند دارای سرعت کافی برای حفظ خود است و می توان از خطوط روند نیز برای پیشبرد آن استفاده کرد.

نمودارهایی که در آن ها واگرایی وجود دارد به این معنی است که معاملات روند در حالت آماده باش قرار دارند. البته ممکن است مواقعی پیش آید که در آن پدیده ی واگرایی سبب افزایش سودآوری نیز شود.

بیل ویلیامز تحلیل تکنیکال اندیکاتور

بیل ویلیامز تحلیل تکنیکال اندیکاتور

ساعد نیوز: بیل ویلیامز، معامله گر معروف و یکی از چهره های تاثیرگذار تحلیل تکنیکال معاملات بورس جهان است. ویلیامز از اندیکاتورهایی در تحلیل تکنیکال خود استفاده می کند که شناخته شده ترین آن الیگیتور استبیل ویلیامز برای درک ساختار جامع بازار، توصیه کرد تا بازار از طریق پنج جنبۀ زیر تجزیه و تحلیل شود: که در این متن به آنها می پردازیم.

بیل ویلیامز، معامله گر معروف و یکی از چهره های تاثیرگذار تحلیل تکنیکال معاملات بورس جهان است. ویلیامز از اندیکاتورهایی در تحلیل تکنیکال خود استفاده می کند که شناخته شده ترین آن الیگیتور است.قبل از هر چیز اگر بخواهیم تعریفی از اندیکاتور بیان کنیم درواقع ابزاری است که با اعمال روابط ریاضی مشخص روی قیمت سهم یا حجم معاملات یا هر دو شکل می گیرد. که در جهت تحلیل قیمت سهام یا شاخص بازار کاربرد دارد. اسیلاتورها یا نوسانگرها نیز یکی از زیرمجموعه های اندیکاتورها محسوب می شوند که حول یک خط مرکزی یا میان سطوح معینی نوسان می کنند و سعی دارند ما را از میزان هیجانات خریدوفروش در معاملات بورس آگاه سازند.

در مباحث آموزش بورس اندیکاتورها معامله گران را جهت تحلیل تکنیکال سهم کمک می کنند. بیل ویلیامز برای درک ساختار جامع بازار، توصیه کرد تا بازار از پنج جهت تجزیه و تحلیل شود :

  • اولین بعد بازار Space یا فاصله نام دارد که با اندیکاتور Fractal شناسائی می شود
  • دومین بعد بازار انرژی نام دارد که با اندیکاتور Awesome Oscillator شناسائی می شود
  • سومین بعد بازار نیرو نام دارد که با اندیکاتور Acceleration/Deceleration Oscillator شناسائی
    می شود
  • بعد چهارم بازار، Zone Trading است که ترکیب ابعاددوم و سوم است
  • بعد پنجم بازار نیز، Balance Trading می باشد

بیل ویلیامز برای تبیین این پنج بعد بازار ابتدا اقدام به معرفی دو گونه از شرایط بازار یعنی بازار “روند (Trend) و مسطح (Range) ” با معرفی یک اندیکاتور به نام تمساح کرده است.

اندیکاتور تمساح (Alligator)

این اندیکاتور از ترکیب سه میانگین متحرک ساده که هر یک نامی از اجراء دهان تمساح گرفته، تشکیل شده است شامل :

  • آرواره(Jaws) که میانگین متحرک ساده ۱۳ دوره ای است و با رنگ آبی در اندیکاتور مشخص شده است.
  • دندان(Teeth) که میانگین متحرک ساده ۸ دوره ای است و با رنگ قرمز در اندیکاتور مشخص شده است.
  • لب ها(Lips) که میانگین متحرک ساده ۵ دوره ای است و با رنگ سبز در اندیکاتور مشخص شده است.

این اندیکاتور مانند دیگر اندیکاتور های بر مبنای خطوط میانگین متحرک، یک اندیکاتور تاخیری محسوب می شود به این معنی که معمولا” بعد از شروع روند، اخطار به شروع آن می دهد.اندیکاتور تمساح زمانی که چهار عنصر قیمت، لب ها، دندان و آرواره به ترتیب قرار بگیرند در یک روند استفاده از فراکتال ها در معاملات بوده(تمساح در حال شکار است) و زمانی که داخل همدیگر بروند به معنی Range شدن بازار می باشد (تمساح در حال استراحت است). معمولا” تمساح بعد از یک استراحت، گرسنه شده و اقدام به شکار می کند و بعد از شکار نیز به استراحت می پردازد. به چارت زیر توجه نمائید که اندیکاتور تمساح، دو روند نزولی که بین آن تمساح استراحتی کوتاه می کند را نشان می دهد. در چارت زیر، مشاهده می نمائید که چهار عنصر مذکور به ترتیب قرار دارند به گونه ای که قیمت در زیر لبها ، لبها در زیر دندان و دندان در زیر آرواره قرار گرفته است (در روند صعودی ترتیب قرارگرفتن آنها، معکوس می باشد به طوری که قیمت در بالای لب ها، لب ها در بالای دندان و دندان در بالای آرواره قرار می گیرد).

اندیکاتور فراکتال بیل ویلیامز

فراکتال ها به صورت فلش هایی هستند که در بالا و پایین کندل ها (شمع ها) قرار می گیرند. این فراکتال ها زمانی که پنج کندل مجزا داشته باشیم شکل می گیرد. وجود پنجمین کندل یا میله سبب می شود تا بالاترین قیمت و پایین ترین قیمت پدیدار شوند. درواقع زمانی که یک کندل بالا یا پایین تشکیل دهد اگر از دو کندل قبلی و بعدی خود بالاتر یا پایین تر باشد یک فراکتال به وجود آورده است.

فراکتال در تحلیل تکنیکال به دو صورت ایجاد می شود:

  • Bullish Fractal، شامل سه کندل صعودی و دو کندل نزولی است.
  • Bearish Fractal، شامل سه کندل نزولی و دو کندل صعودی است.

هر فراکتال که تشکیل می شود در صورت صعودی بودن تمام فراکتال های صعودی قبل از خود را باطل می کند و اگر نزولی باشد تمام فراکتال های نزولی قبل خود را بی اعتبار می نماید. درواقع فراکتال های پیش رو دارای اهمیت بوده و در سفارش گذاری کاربرد دارند.از طرفی فراکتال هایی که داخل خطوط الیگیتور تشکیل می شوند، فاقد اعتبار هستند. بااین وجود اگر فراکتال جدیدی داخل خطوط تمساح تشکیل شود بازهم فراکتال های ماقبل خود را باطل می کند.

سیگنال مربوط به دومین بعد بازار،Awesome Oscillator

این اندیکاتور از مجموعه اندیکاتورهای بیل ویلیامز است که با نام اختصاری AO در چارت نمایش داده می شود و فاصله ی بین دو میانگین متحرک ۳۴ دوره ای و ۵ دوره ای را با خطوط هیستوگرامی سبز و قرمز نشان می دهد که در آن، هر گاه طول یک کندل در چارت از طول کندل قبلیش بیشتر باشد خط هیستوگرام سبز شده و اگر طول یک کندل از کندل قبلیش کمتر باشد خط هیستوگرامی آن قرمز می شود. شکل زیر چارتی را نشان می دهد که این اندیکاتور به آن اضافه شده است.

در مجموع شش نوع سیگنال در خطوط هیستوگرامی سبز و قرمز این اندیکاتور به شرح زیر وجود دارد

سیگنال خرید بشقابی (DiB) : سیگنال خرید شامل سه خط هیستوگرامی متوالی در بالای خط صفر این اندیکاتور می باشد به گونه ای که خط اول بلند تر از خط وسطی بوده و می تواند به هر دو رنگ سبز یا قرمز باشد، خط وسطی قرمز بوده و خط سوم که خط سیگنال است می بایست سبز باشد

سیگنال فروش بشقابی (DiS) : سیگنال فروش شامل سه خط هیستوگرامی متوالی در زیر خط صفر این اندیکاتور می باشد به گونه ای که خط اول بلند تر از خط وسطی بوده و می تواند به هر دو رنگ سبز یا قرمز باشد، خط وسطی سبز بوده و خط سوم که خط سیگنال است می بایست قرمز باشد.

سیگنال خرید تقاطع خط صفر (CrB) : این سیگنال زمانی حادث می شود که خطوط هیستوگرام، خط صفر را به سمت بالا قطع می کنند، در این حالت اولین استفاده از فراکتال ها در معاملات خط سبز هیستوگرام سیگنال خرید است.

سیگنال فروش تقاطع خط صفر (CrS) : این سیگنال زمانی حادث می شود که خطوط هیستوگرام، خط صفر را به سمت پائین قطع می کنند، در این حالت اولین خط قرمز هیستوگرام سیگنال فروش است.

سیگنال خرید قله های دوقلو (۲pB) : این سیگنال زمانی حادث می گردد که خطوط هیستوگرام دو قله در پائین خط صفر ایجاد نمایند به گونه ای که قله دوم نزدیک تر از قله ی اول به خط صفر باشد.

سیگنال فروش قله های دو قلو (۲pS) : این سیگنال زمانی حادث می گردد که خطوط هیستوگرام دو قله در بالای خط صفر ایجاد نمایند به گونه ای که قله دوم نزدیک تر از قله ی اول به خط صفر باشد.

نکته مهم : سیگنالهای فوق از دو قانون مهم تبعیت می کنند : ۱- هر کدام از سیگنالهای فوق تنها زمانی معتبر می شوند که بعد از شکل گیری آنها، در چارت قیمت یک فرکتال در بیرون از آرواره تمساح (خط آبی) شکل گرفته باشد. ۲- در زمان ورود به بازار با پوزیشن خرید می بایست رنگ هیستوگرام در لحظه ورود به بازار سبز بوده و برای ورود به بازار با پوزیشن فروش باید رنگ هیستوگرام در لحظه ورود به بازار قرمز باشد.

اندیکاتور AC بیل ویلیامز ( Accelerator Oscillator):

در تحلیل تکنیکال اگر بتوانیم حرکت روند سهم را قبل از شروع آن متوجه شویم، می توانیم زودتر وارد عمل شویم. قبل از اینکه اندیکاتور AOتغییر جهت دهد اندیکاتورAC تغییر جهت می دهد. درواقع این اندیکاتور بیل ویلیامز قبل از رسیدن به موقعیت خرید یا فروش هشدار می دهد.به عبارت دیگر آخرین چیزی که در چارت تغییر جهت می دهد قیمت است که قبل از آن AO و قبل از این اندیکاتور، AC تغییر جهت می دهد.

AC تنها یک مدل سیگنال دارد و کراس AC از خط صفر هیچ معنایی ندارد. در اندیکاتور AO زمانی که الیگیتور دهانش را به یک سمت باز می کند. بر اساس سه سیگنال وارد معامله می شویم اما در AC زمانی سیگنال داریم که پرایس بارها یا بالای خط صفر باشد یا پایین خط صفر تشکیل شود.

در روند صعودی دو حالت پیش می آید:

  • اگر AC بالای خط صفر باشد، بعد از دو پرایس بار سبز، در پرایس بار سبز سوم یک سیگنال برای خرید دریافت می کنیم.
  • اگر AC پایین خط صفر باشد، بعد از سه پرایس بار سبز، در پرایس بار سبز چهارم وارد معامله خرید می شویم.

در روند نزولی دو حالت داریم:

  • اگر AC بالای خط صفر باشد، بعد از سه پرایس بار قرمز، در پرایس بار قرمز چهارم وارد معامله فروش می شویم.
  • اگر AC پایین خط صفر باشد، بعد از دو پرایس بار قرمز، در پرایس بار قرمز سوم وارد معامله فروش می شویم.
  • AC قبل از AO بازار را پیش بینی می کند و هرگاه AOواکنش نشان می دهد، قیمت شروع به حرکت می کند

Zone Trading : سیگنال مربوط به بعد چهارم بازار

بعد چهارم بازار در سیستم معاملاتی بیل ویلیامز مربوط است به ترکیب دو اندیکاتور AO و AC به گونه ای که خطوط هیستوگرامی هر دو اندیکاتور یک رنگ باشند ( برای این حالت بهتر است چارت قیمت در حالت بار قرار بگیرد).

  • سیگنال خرید زمانی حادث می گردد که حداقل دو هیستوگرام سبز رنگ متوالی در هر دو اندیکاتور شکل گرفته باشد به گونه ای که در چارت قیمت، قیمت بسته شدن در Bar متقارن هیستوگرام دوم، بالاتر از قیمت بسته شدن Bar متقارن هیستوگرام اول باشد.
  • سیگنال فروش زمانی حادث می گردد که حداقل دو هیستوگرام قرمز رنگ متوالی در هر دو اندیکاتور شکل گرفته باشد به گونه ای که در چارت قیمت، قیمت بسته شدن در کندل متقارن هیستوگرام دوم، پائین تر از قیمت بسته شدن کندل متقارن هیستوگرام اول باشد.
  • .تعداد خطوط هم رنگ معمولا” بین ۵ تا ۷ خط می باشند که بهتر است معامله پس از پنجمین خط هیستوگرامی هم رنگ بسته شود

سیگنال مربوط به بعد پنجم بازار: Balance Line Trading

بعد پنجم بازار در سیستم معاملاتی بیل ویلیامز مربوط است به ترکیب اندیکاتور Alligator به عنوان Balance Line و بارهایی از چارت قیمت به عنوان Base Bar که در آن بالاترین قیمت کمتر از بالاترین قیمت در بار قبل ازآن می باشد (برای این حالت بهتر است چارت قیمت در حالت بار قرار بگیرد).

سیگنال خرید بالای خطوط اندیکاتور Alligator : برای این منظور فرض کنید از بارهای چارت قیمت در عکس زیر تنها بار شماره ۱ و بارهای قبل از آن را می بینید (بار شماره ۱ را Base Bar در نظر می گیریم زیرا بالاترین قیمت در آن کمتر از بالاترین قیمت در بار قبل از آن می باشد). در این حالت یک Buy Stop یک پیپ بالای High ی بارقبل از بار شماره۱ قرارمی دهیم، حال، بارشماره ۲ شکل می گیرد و چون High آن کمتر از High بار شمار ۱ است، این دفعه بار شماره ۲ را Base Bar در نظر می گیریم و Buy Stop قبلی را کنسل کرده و یک Buy Stop جدید، یک پیپ بالاتر از High ی بار شماره ۱ قرار می دهیم. این کار را تا زمانی که به Base Bar اصلی، یعنی بار B برسیم تکرار می کنیم (بار B به این دلیل Base Bar اصلی است چرا که وقتی بار شماره ۴ شکل می گیرد دیگر High آن کمتر از High ی بار B نیست) در این حالت Buy Stop را در بالای بار شماره ۳ قرار داده و تا زمانی که Base Bar تغییر نکند آن را کنسل نمی کنیم. حال بار شماره ۵ شکلمی گیرد هنوز به حد خرید در حال انتظار خود (Bye Stop) نرسیده ایم و بار اصلی نیز تغییر نکرده است. زمانیکه بار شماره ۶ شکل می گیرد وارد بازار شده ایم.

سیگنال خرید زیر خطوط اندیکاتور Alligator: فرض کنید به بار اصلی یعنی B رسیده ایم (در این حالت به ۲ بار احتیاج داریم که High ی آنها بیشتر تر از High بار B باشد که در شکل روبرو بارهای ۳ و ۱ هستند). وقتی بارهای ۴ و ۵ شکل می گیرند هنوز بار اصلی تغییر نکرده است و خرید در حال انتظار ما (Buy Stop) یک پیپ بالاتر از بار شماره ۳ قرار دارد. زمانی که بار شماره ۶ شکل می گیرد خرید در حال انتظار ما اجرائی می شود.

سیگنال فروش بالا و پائین خطوط اندیکاتور Alligator: بر عکس حالات گفته شده می باشد به گونه ای که برای فروش زیر خطوط اندیکاتور همانند خرید بالای این خطوط عمل کرده (با این تفاوت که در این حالت به جای یک High به یک Low که از Low کندل اصلی پائین تر باشد احتیاج داریم) و برای فروش بالای خطوط اندیکاتور نیز همانند خرید زیر این خطوط عمل میکنیم (با این تفاوت که در این حالت به جای دو High به دو Low که از Low کندل اصلی پائین تر باشند احتیاج داریم). شکل زیر مربوط به فروش بالای خطوط اندیکاتور Alligator می باشد.

نقاط فراکتالی

یکی از اصول اولیه تئوری الیوت این است که مارکت در ذات خود ساختاری فراکتال گونه دارد. به عبارتی ساده تر همان الگوهای امواج الیوت که در تایم فریم های بالاتر دیده می شوند، عینا در تایم فریم های کوچک تر نیز مشاهده می گردند. البته با ساختاری اندکی پیچیده تر.

نمیدانم که آیا پیش از این تحقیق کاملی برای اثبات یا رد این فرضیه انجام شده است یا خیر، اما درحوضه تجربیات شخصی ما و دیگر تریدرها ، اعتبار این فرضیه کاملا تایید می گردد.

این ویژگی را «شباهت درونی با خود» ویا «خود همسانی» ویا «Self-Similarity» می نامند و این نامی است که نویسنده ای که برای اولین بار ساختار فراکتالی مارکت را بررسی نمود، روی آن نهاد.

نحوه استفاده ما از لغت «فراکتال»، ویا عبارت «فراکتال های امواج الیوت» ، اندکی متفاوت با ویژگی «خود همسانی» است.
به این صورت که از آنها بعنوان «فراکتالهای شمارشی» ویا «Counting Fractal» نام می بریم ، که بطور مشخصی به کندلی وقع بر قله استفاده از فراکتال ها در معاملات یا دره موج، در چارت میله ای ، اشاره میکند.
اگر ما از نام های «فراکتال» ویا «برخه ای» به جای «خود-همبستی» استفاده میکنیم ، نه بخاطر پیچیده تر کردن قضیه ، بلکه بخاطر احنرام و اعتباری است که برای آقای دکتر بیل ویلیامز مبدع تئوری فراکتال ها قائلیم.

فراکتال ها برای اولین بار استفاده از فراکتال ها در معاملات برای شمارش امواج الیوت، توسط دکتر بیل ویلیامز در کتاب «Trading Chaos» بکار رفتند. مانند بسیاری از مفاهیم دیگری که در کتاب دکتر ویلیامز بکار رفته اند، فراکتال ها نیز در عین سادگی از زیبایی خاصی برخوردارند.
طبق تعریف ، «فراکتال بالا» یا«Up Fractal» به نقطه فوقانی کندلی گفته می شود که High آن از دو کندل قبل از خود ، وهمچنین از دو کندل بعداز خود، بالاتر باشد.
بدیهی است که برای تعیین «فراکتال بالا» به نقاط Low کندل ها اصلا کاری نداریم.
معمولا برای مشخص شدن یک فراکتال ، به مجموعی از از 5 کندل نیازمندیم.
اما اگر دو کندل متوالی ، High های یکسانی داشته باشند، و ارتفاع آنها از High دو کندل بعدی و همچنین دو کندل قبلی خود، بالاتر باشند، آنگاه کل مجموعه که شامل 6 کندل متوالی است ، برای تعیین فراکتال مذکور بکار خواهد رفت، یعنی برخلاف حالت عمومی تر که صرفا با 5 کندل میتوانستیم یک فراکتال را تعیین کنیم در این حالت به 6 کندل متوالی نیاز خواهیم داشت .
در این حالت 6 کندلی ، از بین دو کندل وسطی که هم ارتفاع هستند، کندل اولی را بعنوان فراکتال اصلی درنظر خواهیم گرفت.

برای «فراکتال پایین» نیز عینا همین نکاتی را که ذکر کردیم، به طور معکوس بکار خواهیم برد.
مجموعه ای وسیع از چندین کندل پیاپی می توانند بطور همزمان یک «فراکتال بالا» و یک «فراکتال پایین» را شامل گردند.
شمارش امواج الیوت با استفاده از فراکتال ها ، بسیار ساده و روان است. زیرا هر کندل مشخص به هرحال دو حالت بیشتر ندارد: یا یک فراکتال هست و یا فراکتال نیست ؟!

پس به سادگی می توان یک به یک کندل ها را بررسی نموده و پشت سر گذاشت . و پس از مشخص نمودن تمامی فراکتال ها ، به سادگی به شمارش امواج الیوت پرداخت.

ضمنا شما بطور خاص کار قابل تحسینی انجام داده اید زیرا به نظر می رسید که شما اولین کسی باشید که تا کنون سعی کرده امواج را از روی یک نمودار خطی ساده close price line chart بشمارد.
در یک دنیای ایده آل، در هر تایم فریم می توان امواج الیوت را ، با استفاده از مجموعه فراکتالهای بالایی و پایینی که به ترتیب پشت سر هم ردیف می شوند ، به سهولت شمارش نمود.
اما متاسفانه در دنیای واقعی چنین حالت ایده آلی هرگز رخ نخواهد داد.
درواقعیت معمولا زنجیره ای از فراکتال های متوالی و پشت سر هم ، ناگهان توسط فراکتالی که ما آن را «فراکتال میرا» می نامیم ، شکسته می شد.

یک مثال ساده از «فراکتال های میرا» حالتی است که به وضوح می توان دو فراکتال بالایی را مشاهده نمود ،ولی در ادامه آنها هیچ فراکتال پایینی را پیدا نمی کنیم ، تا بوسیله آنها بتوانیم موج کاملی را شناسایی و شمارش نماییم.
در چنین حالتی شما مجبور هستید که قضاوت شخصی خود را بکارگیرید و به سراغ سایر تایم فریم های بالاتر ویا پایین بروید، ویا از یک نمودار خطی ساده برای شناخت میزان اهمیت فراکتال های میرا استفاده نماییم و سپس بوسیله آنها شمارش امواج نمودار را ادامه دهیم.

فراکتالها ابتدا و انتهای هر موج را به سهولت مشحص می کنند، و همچنان که دکتر بیل ویلیلیامز در کتاب خود توضیح اده اند «هر آنچه که در بین دو فراکتال متوالی قرار میگیرد، همانا یک موج الیوت خواهد بود!»

استراتژی معاملاتی فراکتال بلستر: تکنیک‌های معاملاتی فراکتال

استراتژی معاملاتی فراکتال، یک استراتژی بسیار عالی می‌باشد که از دو اندیکاتور بیل ویلیامز فراکتال و بیل ویلیامز الیگاتور تشکیل شده است. با شناخت ساختار اولیه بازار، تنظیمات دو اندیکاتور ذکر شده و مراحل استراتژی معاملاتی فراکتال، شما را در مسیری درست هدایت می‌کند.

آیا می‌دانید که چگونه با بهترین استراتژی تجاری فراکتال، معامله کنید؟ استراتژی معاملاتی فراکتال به تمام سوالات شما درباره فراکتال‌ها پاسخ خواهد داد و گام به گام نحوه استفاده از آن را برای دستیابی به یک معامله پیروزمندانه و استوار، نشان می‌دهد.

امروز، ما می‌خواهیم به یک استراتژی عالی با دو اندیکاتور بیل ویلیامز فراکتال و بیل ویلیامز الیگاتور استفاده از فراکتال ها در معاملات آشنا شویم.

جهت مطالعه کامل متن به لینک زیر مراجعه نمایید:

بررسی اجمالی بیل ویلیامز: فراکتال‌های معاملاتی بیل ویلیامز

آقای ویلیامز یک نظریه واقعا منحصر به فردی را بسط داد و این نظریه ترکیب تئوری آشفتگی با روانشناسی تجاری بود و اثراتی که هر کدام در جنبش بازار به دنبال دارند. بیل ویلیامز دانش گسترده‌ای استفاده از فراکتال ها در معاملات استفاده از فراکتال ها در معاملات در مورد سهام، کالاها و بازارهای ارز خارجی را به ارمغان آورد، و اندیکاتورهای متفاوت بسیاری از جمله الگوهای معاملات فرکتال را توسعه داد.

شامل نوسانگر شتاب دهنده / کاهش دهنده، یعنی نوسانگر تمساح (Alligator)، نوسانگر مهیب (Awesome)، فراکتال‌ها، نوسانگر گاتور (Gator Oscillator)، و شاخص تسهیل بازار (Market Facilitation) یا (MFI) می‌باشد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.